تریبون طلبگی |
رفته بودم پیش یکی از روحانیون بهزیستی زنجان به ایشان گفتم آیا افرادی که می آیندبچه ای را به عنوان فرزند خوانده قبول می کنند آیا مسائل محرمیت آنها رعایت می کنند ایشان قدری تامل کرده وگفتند بعضی ها بله بعضی ها هم نه وممکن است خانواده ای با این کار خداپسندانه حرامی به عنوان رابطه با نامحرمی را مرتکب شوند در اینجا خواستم گوشه ای از اسباب محرمیت فرزند خوانده رابیاورم تا شاید مفید واقع شده وخدای نکرده عده ای از روی غفلت به حرام نیفتند. [ دوشنبه 91/1/21 ] [ 9:7 صبح ] [ علی محمدی ]
این یادداشت میکوشد به یکی از شبهات معروف و مهم مخالفان فلسفه و عرفان پاسخ دهد. شبههای که میگوید: آیا با وجود مکتب اهلبیت (ع) باز هم به عرفان و فلسفه نیاز داریم؟
برخی میگویند همواره باید از مکتب «قال الباقر و قال الصّادق» پیروى کرد، یعنی وقتی ما امامانی با این عظمت داریم و آنها را از هر گونه خطا و اشتباه، مصون میدانیم و معتقدیم که صلاح دنیا و آخرت ما توسط آنان تأمین میشود، پس چه لزومی دارد که دنبال اشخاص و تفکرات دیگر برویم؟ و چه نیازی است که ما ببینیم فلاسفه و عرفا چه گفتهاند؟ و چه ضرورتی دارد که فلسفه و عرفان بخوانیم؟ نویسنده: حجتالاسلام وحید [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 12:32 صبح ] [ علی محمدی ]
بحمدالله بعد از یکسال اکثرکتابهای عمومی استاد مطهری مطالعه گردید البته این مطالعات برطبق هیچکدام از سیرمطالعاتی نبود ودلیل طول کشیدن آن نیز این بود که هرکتاب تقریبا دوبار یا سه بار مطالعه می شد...در اینجا برکات مطالعه ی آثارآین استادبزرگوارا رابه اختصار اشاره می کنیم 1- یافتن مبانی فکری صحیح (مقام معظم رهبری: یکی از عناصری که بنیه اصلی فکر اسلامی من را پایه گذاری کرده است سخنرانی های بیست سال پیش آقای مطهری است.) 2- تحصیل روحیه علمی ( استاد مطهری درباره روحیه علمی مینویسد: در تعلیم و تربیت باید به متعلم روح علمی داد یعنی نباید توجه فقط به این اشد که او دانا بشود ، بلکه همچنین باید کاری کرد که روح حقیقتجوئی و عاری از بیماریهایی که انسان را از حالت حقیقتجوئی منحرف میکند یعنی تعصبها جمودها ، غرورها و تکبرها در او پدید آید . اینها را باید دور کرد تا متعلم با روح علمی بار بیاید . تعلیم و تربیت ص 54) 3- به دست آوردن استقلال فکری(استاد شهید در این باره می فرمایند: استقلال فکری یعنی اینکه انسان از خود اصول و مبادی و فلسفه ای در زندگی داشته باشد وبه آن ایمان واعتقاد داشته باشد ودر روحش نسبت به آن نوعی حماسه موجود باشد. حماسه حسینی ج3 ص325) 4- اعتدال در اندیشه (شهید مطهری در مورد افراط و تفریط می نویسد:دو بیماری خطرناک همواره آدمی را تهدید میکند : بیماری جمود و بیماری هالت ، نتیجه بیماری اول توقف و سکون و باز ماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است . جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خو نمیگیرد و جاهل هر پدیده نوظهوری را بنام مقتضیات زمان ، بنام تجدد و ترقی موجه میشمارد . جامد هر تازهای را فساد و انحراف یخواند و جاهل همه را یک جا بحساب تمدن و توسعه علم و دانش میگذارد . جامد میان هسته و پوسته ، وسیله و هدف فرق نمیگذارد ، از نظر او دین مأمور حفظ آثار باستانی است ، از نظر او قرآن نازل شده است برای اینکه جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را بهمان حالی که هست میخکوب نماید . از نظر او عمه جزو خواندن ، با قلم نی نوشتن ، از قلمدان مقوائی استفاده کردن ، در خزانه حمام شستشو کردن ، با دست غذا خوردن ، چراغ نفتی سوختن ، جاهل و بیسواد زیستن را بعنوان شعائر دینی باید حفظ کرد . جاهل برعکس ، چشم دوخته به بیند در دنیای مغرب چه مد تازه و چه عادت نوی پیدا شده است که فورا تقلید کند و نام تجدد و جبر زمان روی آن بگذارد . جامد و جاهل متفقا فرض میکنند که هر وضعی که در قدیم بوده است ، جزء مسائل و شعائر دینی است ، با این تفاوت که جامد نتیجه میگیرد این شعائر را باید نگهداری کرد و جاهل نتیجه میگیرد اساسا دین ملازم است با کهنه پرستی و علاقه به سکون و ثبات . نظام حقوق زن ص 118) 5-دست یابی به تربیت جامع 6- آشنایی با اسلام ناب 7- تهذیب نفس و ..... [ شنبه 90/11/8 ] [ 4:6 عصر ] [ علی محمدی ]
دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است . حقایق این دین تدریجا در نظر مردم ، واژگونه شده است ، و علت اساسی گریز گروهی از مردم ، تعلیمات غلطی است که به این نام داده میشود . این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه میبیند . هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیش از یک طرف ، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر ، سبب شده که اندیشههای اسلامی در زمینههای مختلف ، از اصول گرفته تا فروع ، مورد هجوم و حمله قرار گیرد . بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید . همچنانکه در برخی از نوشتههای خود یادآور شدهام ، انتشارات مذهبی ما از نظر نظم ، وضع نامطلوبی دارد . بگذریم از آثار و نوشتههائی که اساسا مضر و مایه بی آبروئی است ، آثار و نوشتههای مفید و سودمند ما نیز با برآورد قبلی نیست ، یعنی بر اساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها صورت نگرفته است ، هر کسی به سلیقه خود آنچه را مفید میداند مینویسد و منتشر میکند ، بسی مسائل ضروری و لازم که یک کتاب هم در باره آنها نوشته نشده است و بسی موضوعات که بیش از حدلازم کتابهائی در باره آنها نوشته شده است و هی پشت سر هم نوشته میشود . از این نظر ، مانند کشوری هستیم که اقتصادش پایه اجتماعی ندارد ، هر کسی به سلیقه خود هر چه میخواهد تولید میکند و یا از خارج وارد مینماید. استاد شهید مطهری ( عدل الهی ص 13 و 14) [ دوشنبه 90/10/26 ] [ 4:49 عصر ] [ علی محمدی ]
بزرگان ما وقتی دست به قلم بردند، چیزهائی نوشتند که فخر عالم شد. الآن مشرق و مغرب عالم، وقتی میخواهند تفسیر نگاه کنند، تفسیر مرحوم طبرسی را میبینند . مجمعالبیان را سنّی خیلی متعصّب و متصلّب هم کاملاً میخواند و استفاده میکند و چاپ میکند. مقتدرترین کشور مرکز تسنن، مصر است. سابقهی علمی و قدرت علمی مصر معلوم است. آنها مجمعالبیان را چاپ میکنند و محور قرار میدهند. وقتی ایران داشت جشن 2500 سالهاش را میگرفت، کسانی که از مصر میآمدند، میگفتند: ما از کشوری آمدهایم که جشن 6000 سالهاش را پشت سر گذاشته، به شمایی که دارید جشن 2500 ساله میگیرید، تبریک میگوئیم. یعنی شما اگر 2500 سال شناسنامه دارید، شناسنامهی ما 6000 ساله است. این مصر با همهی قدرتمندیش مجمعالبیان را چاپ میکند. چون مرحوم طبرسی عاقلانه و عالمانه حرف میزند و از ولایت عاقلانه دفاع میکند؛ بدون این که کسی را بشوراند. راز این که بعضی از کتابها شیعهپسند یا سنّیپسند است و سالیان متمادی میماند، همان خردمندی و عقل آنهاست. نمونهاش کار مرحوم سید رضی رضواناللهتعالیعلیه است. خیلیها کلمات نورانی حضرت امیر را جمع کردهاند، امّا سید رضی اَعقَل از همه بود. او اگر کلمات نورانی حضرت امیر را جمع میکرد و تند و تیزها و صبّ و لعنها را هم میآورد که دیگر نهج البلاغه نهج البلاغه نبود. این که بیشترین شرح را سنّیها روی نهجالبلاغه نوشتهاند، برای این است که سید رضی، عاقلانه جمع کرده است. حرفهای تند و تیز را که با اتحاد ملی و انسجام اسلامی خیلی هماهنگ نیست و در حدّ گِله است، آنها را کلّاً گذاشته کنار. وقتی وجود مبارک حضرت امیر را با طناب به مسجد بردند، حضرت بالأخره چهارتا حرف زد دیگر! اما آن حرفها در نهجالبلاغه نیست. حرفهایی که وحدت را بههم میزند نیست. حق با حضرت بود، اما گفتن در آن شرایط مصلحت نبود. مگر حضرت را با سلام و صلوات بردند مسجد؟ در نامههایی که در نهجالبلاغه هست، چیزی که معاویهی ملعون برای حضرت نوشته: تو یادت باید باشد که با طناب بردندت! در نهجالبلاغه نیست، ولی جوابش هست. فرمود: بله، من که انکار نکردم؛ این افتخار من است که من تسلیم زور نمیشوم، مگر با طناب[1]. امّا چه گفته شد، چه طور بردند، حضرت در موقع با طناب بردن چه فرمود، آنها در نهجالبلاغه نیست. این عقل سید رضی است. بیشترین و مهمترین شرحها از نهجالبلاغه- به استثنای شرح مرحوم إبن میثم- مال همین سنّیهاست. إبن أبی الحدید میگوید من فکر نمیکردم کمتر از چهارده سال طول بکشد، ولی خدا را شاکرم که ده سال طول کشید تا من این کتاب را شرح کردم. مرحوم أمینالإسلام طبرسی یک کتاب نوشته و از آیهی ولایت در بحث «إنَّمَا وَلِیکُمُ الله[2]» دفاع کرده، از ولایت در آیات مباهله، تطهیر و غیره دفاع کرده؛ عمیقاً دفاع کرده، ولی بهانهای به دست کسی نداده است. اگر چهارتا صبّ و چهارتا لعن و طرد و شتم در این کتاب بود، دیگر در مصر این کتاب طرفدار نداشت و ممکن نبود الآن کسی بگوید فلان سال، سال اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی است. همهی ما باید کار بکنیم و وظیفه داریم.
*دیدار با حوزویان استان مازندران؛ قم، 6 دیماه 1386
1] نهجالبلاغة، نامه 28 [2] مائده، 55 [ دوشنبه 90/9/28 ] [ 9:27 صبح ] [ علی محمدی ]
حتماً آدم های توانمندی را میشناسید که هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند. آنها ساعت های طولانی کار میکنند، به خودشان استرس وارد میکنند اما پیشرفت خوبی نمیکنند. چون این افراد: قبل از اینکه برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر میکنند تا 100% برای آن آماده گردند. یکی از مهمترین چیزهایی که میبینیم افراد باهوش را عقب میاندازد بیمیلی خودشان برای قبول کردن فرصتها، فقط به این دلیل است که تصور میکنند برای آن آمادگی ندارند. یادتان باشد که فرصتهای استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق میافتد. اگر میخواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیتها استفاده کنید، حتی اگر 100% احساس آمادگی برای آن نکنید. آنها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه میگیرند. مشغول بودن معمولاً یک شکل تنبلی ذهنی است. بخاطر همین است که میگویند عاقلانه تر کار کنید نه سختتر. کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیندازید. آنها که از همه مشغول ترند بازده کمتری دارند. برنامه پرمشغله باعث میشود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است. سرعتتان را کمتر کنید. تعهداتتان را مرور کنید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. یاد میگیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمیدهند. علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید، زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی ارزش هستند. به همین سادگی! موفقیت در تصمیم به عمل کردن نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید. درگیر و اسیر ایده آلسازی همه چیز میشوند. اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرش شدید و ناامیدی و دلسردی میشود. دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایدآلگراها نمیدهد. تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایدآل انجام ندهیم. این بهترین راه برای دست یافتن به ایدآلهاست. خود را با انتخابهای زیاد اشباع میکنند. اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگیتان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر میکنید برایتان مناسب است. در زندگی خود تعادل ندارند. وقتی زندگی کاری یا اجتماعی و خانوادگیتان پرمشغله باشد و همه انرژیتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم میخورد. اگر میخواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید. اینکه یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت. وقتشان را صرف دنبال کردن یک دستاورد ساختگی میکنند. اگر در انجام کاری هدفتان به دست آوردن دوستان بیشتر و بیشتر و بالا بردن آمار دوستان باشد، دستاوردهایتان کاملاً ساختگی است. اینها اگر به تعادل و باهدف استفاده شوند، یک هدف منطقی به دنبال دارند. اما اغلب افراد آنقدر خود را درگیر میکنند که دلیل اصلی که بخاطر آن شروع به ایجاد رابطه نموده اند را به کلی فراموش میکنند. لذا مهم است که ذهنتان را روی کاری که میکنید و دلایل انجام آن تمرکز دهید. از خودتان بپرسید: آیا این فعالیت یک تغییر مثبت و محسوس در زندگی من یا فردی دیگر ایجاد میکند؟ آیا لازمه یک هدف واقعی است؟ برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند. تصور کنید که در کاری که انجام میدهید، مقرر کنید که میزان کاغذ و مدادهایی که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون کاغذ و مدادها هیچ تاثیری در درآمد و ... ندارند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد. رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلیتان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید [ دوشنبه 90/9/28 ] [ 9:23 صبح ] [ علی محمدی ]
1- خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است. مطالعه فرآیندی فعال و پویا است و برای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز، خصوصا" قبل از امتحان، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا" به خاطر سپرد . [ یکشنبه 90/9/20 ] [ 11:55 عصر ] [ علی محمدی ]
دین عامیانه چیست؟ دین عامیانه واقعیتی اجتماعی گسترده، تأثیرگذار و غیرقابل چشم پوشی است. این سخن را از سقراط نقل می کنند که سقراط می گفت: اگر در احوال خودمان دقت کنیم می بینیم از ابتدای زندگی و وقتی که به دنیا می آییم، آهسته آهسته از اطرافیان خود از اعضای خانواده گرفته تا مربیان و مردمی که در محیط زندگی با آنها سرو کار داریم یک سلسله باورها و عقاید دریافت می کنیم. و براساس همین عقاید و باورهای تلقینی است که زندگی مان را سامان می دهیم. اما هیچ وقت به سراغ آزمون و محک زدن این باورها نرفته ایم و هیچ کدام را به بوته ی آزمایش ننهاده ایم تا ببینیم آیا این باورها واقعاً درست هستند یا نادرست، صادقند یا کاذب، حقند یا باطل، و نکته ی مهم این است که هر چه به سمت باورهای مهم می رویم، این نیازمودگی بیشتر می شود و هر چه عقیده ای مهم تر باشد، بی دلیل تر قبول می کنیم. از نظر جامعه شناسی، دین آموخته ای اجتماعی است وافراد، دین و مذهبشان را از در جریان اجتماعی شدن، می آموزند و کسب می کنند. به واقع در فرایند اجتماعی شدن است که اشخاص به جذب و درونی کردن عناصر بی شمار فرهنگ مشغول می شوند. فرایندی ناخودآگاه، که از طریق آموختن غیررسمی ارزش ها، اعتقادات و باورها ، جریان می یابد. «عاملان اجتماعی شدن و یا اجتماعی کردن» از قبیل والدین، مربیان، همسایگان، دوستان بیشترین تأثیر را در انتقال باورها و اعتقادات دارند. این افراد که به مثابه «افراد مهم» محسوب می شوند نقش و تأثیری دائمی بر افراد دارند، و «تقریباً همیشه این افراد مهم در زندگی مان هستند که نقش عمده در معرفی یک دین به ما و تعیین هویت دینی خاص ما بازی می کنند». ما همه ی چیزهای مهم و باورهای پایه ای مان را از "دیگران مهم" می آموزیم. محصول فرایند انتقال باورها، اعتقادات و ارزش های دینی به نسل های بعدی را می توان با عنوان «دین ارثی» شناخت. دین ارثی، عبارت است از، مجموعه ی باورها، اعتقادات، مناسک، شعائر و آموخته هایی که بدون وارسی کردن و بدون سنجش، آنها را می پذیریم و درونی می کنیم. ما همان گونه که آداب و رسوم، زبان و . . . را از دیگران مهم می آموزیم، به همین ترتیب دین مان را از آنان می گیریم. و همان گونه که ویژگی های جسمانی مان را مانند رنگ چشم، رنگ مو و چهره، قد، و . . . . از والدین مان میان به ارث می بریم، دین مان را نیز به ارث می بریم. در دین عامیانه استدلال های عقلانی بسیار ضعیف است، بنابراین، دین عامیانه بیشتر به صورت حکایت ها و داستان ها و بیان تجاربی است که فاقد پیوستگی و انسجام درونی است. باورهای دین عامیانه (عموماً) خردستیزاست و تضادی روشن با عقلانیت دارد. آن هنگام که مشکلات، رنج ها، بن بست ها و دشواری ها بر سر راه زندگی عمومی مردم به روش های ساده و قابل فهم، درمان نمی شوند، آنگاه دین عامیانه است که به نوعی آرامش درونی و تحمل در برابر شداید را در بین پیروانش ایجاد می کند. دین عامیانه است که در برابر ابهام آینده و تنش های واقعی کنونی ، راه حل هایی ساده انگارانه می آفریند در این اجتماعات است که از گویندگان، درباره ی آنچه ادعا می کند، مطالبه ی دلیل نکنند و وظیفه ی عقلانی شان را برای پذیرش باورهای جدید، در پرتو فوران احساسات و عواطف به دست فراموشی بسپارند و اخلاق باور، یکسره به نفع تهییج و ظهور عواطف و مکنونات قلبی، کنار زده شود. راه حل قضیه چیست؟ خداوند حکیم وقتی از قضایای مهمی پرده بر میدارد لفظ(اولوالالباب)را استفاده میکند به لحاظ لغوی( لب ) دیدن هسته داخلی وکنه یک چیز را می گویند.یعنی در این عالم پی بردن به حقایق یقینی هدف اصلی ومقصد انتهایی می باشد. حضرت آیت الله جوادی آملی در رابطه با این موضوع فرمودند( در ابتدا همه ی دانستنی ها ی دینی ومذهبی خود را کنار گذاشته وکافر شدم سپس پله پله وارد حقایق ناب واصیل الوهیتی گردیدم.) همیشه گفته اند شک یکجا خوبست وآن جایی است که باعث حرکت وتحقیق شود.باید بگوییم این فکر وروح ما مثل خیلی چیزهای دیگر نیاز به تصفیه دارد خیلی از معارف وآموخته های ما هنوز بوی شک می دهد خیلی از معارف وارونه وبعضا با تحریف در دل ما رسوخ پیدا کرده است.ما در معارف دینی داریم که تقلید در اصول دین جائز نیست وهر کس باید خود شخصا در عقایدش به یقین فکری برسد.چراکه در روز قیامت (الامن اتی الله بقلب سلیم)فقط ارزش دارد.پس باید اولا با مجاهدت وتهذیب نفس غبار از دل را شست وبه تطهیر آن پرداخت چراکه(لایمسه الا المطهرون)ودرکنار آن با استمداد از خدای متعال در نشان دادن صراط مستقیم ونیزتحقیق وتعمق در معارف دینی حقیقت گوهر دین را در دل وجان خود احیاء نماییم. به امید روزی که از زنجیرهای تقلید وهرچه حجاب است برای دل وجانمان رهایی یابیم. [ شنبه 90/9/19 ] [ 2:19 عصر ] [ علی محمدی ]
از جریانات پرطرفدار در کشور ما، فراماسون و صهیونشناسی است! البته نه به خاطر اهمیت دشمنشناسی و بلکه متاسفانه باید گفت، بیشتر به خاطر جذابیتی است که موضوعات دارند، خصوصا که نشانهشناسیهایی از قبیل چشم ابلکیس و... هم دارند که برای نوجوانان و جوانان جذاب است! چندی است که جریان های منتقد غرب و فعال در عرصه دشمن شناسی و مهدویت به سرعت در حال رشد و گسترش هستند. یکی از این جریان ها که بیش از همه به مبحث صهیونیزم شناسی و شناخت جریان فراماسونری می پردازد نیز چندی است که وسعت یافته و اندک اندک در حال جا انداختن مدل نگاه خود درمیان برخی نخبگان و دانشجویان است. از انجا که چند وقتی است که خود شخصا با این تفکر چالش های جدی داشته ام بر آن شدم که به قدر فهم خود نقدی را براین نوع از روش تحلیل و نگاه ارائه دهم.
[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 8:12 صبح ] [ علی محمدی ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |