سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تریبون طلبگی

از جریانات پرطرف‌دار در کشور ما، فراماسون و صهیون‌شناسی است! البته نه به خاطر اهمیت دشمن‌شناسی و بلکه متاسفانه باید گفت، بیشتر به خاطر جذابیتی است که موضوعات دارند، خصوصا که نشانه‌شناسی‌هایی از قبیل چشم ابلکیس و... هم دارند که برای نوجوانان و جوانان جذاب است!

چندی است که جریان های منتقد غرب و فعال در عرصه دشمن شناسی و مهدویت به سرعت در حال رشد و گسترش هستند. یکی از این جریان ها که بیش از همه به مبحث صهیونیزم شناسی و شناخت جریان فراماسونری می پردازد نیز چندی است که وسعت یافته و اندک اندک در حال جا انداختن مدل نگاه خود درمیان برخی نخبگان و دانشجویان است. از انجا که چند وقتی است که خود شخصا با این تفکر چالش های جدی داشته ام بر آن شدم که به قدر فهم خود نقدی را براین نوع از روش تحلیل و نگاه ارائه دهم.
درباره این موضوع میتوان هم در مبادی و هم در متن و هم در نتایج آن به بحث پرداخت:
این رویکرد در نقد جریان غرب و صهیونیزم بیش از هر چیزی زاییده دوران جدید و ترویج نگاه های اخرالزمانی چه در میان مسلمین و چه درمیان غربیان به وسیله سینمای هالیوود و اندیشمندان یهودی و مسیحیان صهیونیست است .
در ابتدای بحث باید پرسید اینکه در این بحث این گونه افراطی بر دشمن شناسی تاکید میشود چقدر اولویت دارد؟ سوال دیگر اینکه ایا این اندیشه چقدر بر اندیشه دشمن شناسی حضرت امام ره و
 
رهبری انقلاب منطبق است ؟
این اندیشه انقدر بر شناخت یهود و صهیونیزم و گروه های
  جدید فکری و مذهبی منبعث از الحاد غربی تاکید دارد که حتی در برخی مواقع ترویج اندیشه دینی جایگزین آنها وحتی محک نقد دینی هم فراموش میشود. به عنوان مثال 
این نوع تفکر بیش از انکه تصویری از جامعه ارمانی مهدوی بدهد به تشریح وضعیت موجود و تلاش های غربیان برای مقابله با جریان مهدویت می پردازد.
اگر ما برای دشمن شناسی اصالت قائلیم به واسطه ان است که
 
شاهد یک تقابل همیشگی با دشمن یعنی شیطان هستیم و جنگ و تقابل حق و باطل همیشگی و تمامی ناپذیر است و انرا وسیله ای برای شناخت مسیر درست حرکت میدانیم، اما باید توجه کنیم که نباید این دشمن شناسی ما را به ورطه خود فراموشی و مرعوب دشمن شدن بیاندازد. که متاسفانه با تفسیر های افراطی این جریان تاحد زیادی این روحیه در حال رشد کردن است.
کسانی که در این جریان فعال هستند انقدر در این مباحث غرق میشوند که همه چیز را با عینک نقد غرب و مدرنیته و صهیونیزم می بینند. افراط انها باعث میگردد که در خودو مخاطبانشان نوعی" توهم توطئه" القا نمایند که همواره توطئه ای از سوی صهیونسیت ها در همه کارهاو جریان ها وجود دارد و به دنبال ارتباطی با جریان
 
فراماسونری هستند.
 
نتیجه ای که همواره از مباحث خود می گیرند و یا در دیگران القا میکنند این است که صهیونیست ها همه چیز مارا در سیطره و احاطه داشته و در هرکاری دست و نفوذ دارند. لذا یک نوع ناامیدی از حرکت را مخاطبان خود ایجاد مینمایند. شاید اشکال دیگر این تفکر در این مورد این باشد که میتوان ادعا کرد همین نوع از تفکر انتقادی افراطی و منفعلانه نسبت به دشمن نیز خود ساخته دست همان دشمنان برای اثبات هژمونی خود بر دنیا است ویا حداقل این احتمال را داد.
متاسفانه در مقابل حجم عظیمی از ادعاها و اظلاعاتی
  که دستاویز استدلال های 
اینان قرار میگرد، کمترین گزاره های ایجابی برای برون رفت و یا حرکت وجود ندارد ولی این در حالی است که ما دشمن شناسی برای شناخت موانع حرکت میخواهیم !
از انجا که
  در ابتدا جریان فراماسونری در میان معماران به وجود امد نقش معماری و نماد ها در این جریان بسیار پررنگ است و به طرق مختلف سعی میکنند نماد های خود را در ساخته های مخلف بگنجانند. البته 
منکر این نیستیم که انها این کار را میکنند ولی باید توجه کرد اولا توهم توطئه موجود باعث میگردد که انها از مسئله ای که هیچ ارتباطی با موضوع ندارد ارتباطی در بیاورند و ثانیا صرفا نماد ها را محک نقد و دلیل استنتاج خود قرار دهند که در بسیاری از موارد این نتایج خلاف واقع و یا با پیش فرض های غلط است.
تمسک به نمادها در استدلالات اینها انقدر پر رنگ و در برخی موارد مضحک است که در همان ابتدای
  امر از سوی مخاطبان با واکنش های جالب و گاه تمسخر امیز مواجه میشود.مثلا با این استدلال تیم ابومسلم خراسان هم به واسطه شکل نمادش ارتباطی 
با جریان فراماسونری دارد.!
تمسک به برخی اعداد مانند 33 همانند برخی نماد ها در این اندیشه به شدت پررنگ است و یکی از دستاویزهای بزرگ برای استدلال ها
    
می باشد. وتلاش میشود که اعداد به هر طریقی ولو با برخی ضرایب با این عدد ارتباط داده شوند.
در این نوع نگاه انان حتی در مواقعی که به متون و حتی متون مقدسی مانند قران مراجعه میکنند کار زیادی با محتوای ایات نداشته و صرفا به دنبال ارتباط ها شکلی و
 
اشارات عددی و یا نحوه چینش حروف و تعداد انها هستند. مثلا اینکه بهائیان کلی پول خرج کرده اند تا یک خطاطان معروف قران کریم" بسم الله الرحمن الرحیم" را از 20 حرف به 19 حرف تقلیل دهند چون 19 عدد مقدس بهائیان است!.
البته شاید بسیاری از این گزاره ها صحیح باشد اما این نوع از تحلیل از مبنا غلط است و روش تحلیلی هم به جز اتکا کردن به چند کد آن هم کدهایی که عمدتا اطلاعاتی و امنیتی بوده
 
و در دست مردم عادی نیست ارائه نمیدهد. واکثر تحلیل ها بر اساس ظن است که کلا باطل است.
روش تحلیل باید بتواند فارغ از ارائه یک سری اطلاعات خام ، یک روش تحلیلی ارائه دهد تا مخاطب بتواند خود انرا کسب کرده و مسائل را با ان تحلیل کند نه اینکه اگر موضع جدیدی پیش امد نتواند هیچ تحلیلی درباره ان ارائه دهد. متاسفانه این نوع تفکر چون مبتنی برکدهای اطلاعاتی و امنیتی و برای مخاطب
  جدید است بسیار جذاب هم جلوه میکند ولی غافل از انکه به جای انکه قدرت تحلیلی به مخاطب بدهد چیزی جز یک بدبینی مفرط به او نمیدهد. 

.


[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 8:12 صبح ] [ علی محمدی ]
درباره وبلاگ

علی محمدی
خیـلــی هـا بـرایـــم دسـت تـکان دادنـد ! امــّا !! کـم بـودند کسانی که تکانــم دادنــد !
پیوندهای روزانه
موضوعات وب
سایت های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 103804