تریبون طلبگی |
گفتاری از استاد بزرگوار وذوفنون بدون هیچ مقدمه ای مناسب دیدم در اینجا در باب فراگیری علم ریاضی برای طلاب علوم دینی بیاورم (محصلین علوم دینی نیز احتیاج مبرم به تحصیل ریاضیات از هندسه و حساب وهیأت دارند .اکثر کارهای بشر دیروزی وامروزی مبتنی بر ریاضیات است . این علوم ریاضی است که اساس نظام اجتماع بشری است. مگر می شود ما دین را از ریاضیات جدا بدانیم ؟ حدیث شریفی است در کافی که امام صادق به یکی از اصحاب فرمودند که فلانی « اشیاء همه به هندسه آفریده شده اند » فرمود هندسه یعنی چه امام فرمودند یعنی مقدار واندازه . عالم همه به اندازه است تمام کلمات تمام ذرات هرچه هست همه به قدر وبه اندازه آفریده شده است . و مرحوم علامه شعرانی در مورد میرزا حبیب الله ذوالفنون می فرمودند : سوالات ریاضی از گوشه وکنار واطراف واکناف فرستاده می شد و ایشان جواب می داد در مخرو طات در هندسه های فضایی و مسائل بسیار مشکل در حوزه ها این طور نیست که ریاضیات نباشد البته نه به آن صورت که در متقدمین بوده بوده اما به کلی منقطع نشده و امید واریم ان شاء الله دوباره نضج بگیرد و پیش برود . خدی سبحان در چند جای قرآن کریم خود را به علم شریف حساب متصف فرموده است مانند «انّ الله سریع الحساب » آری صنع احسن عالم کیانی و نظم اتم نظام ربّانی بر اساس استوار حساب و اندازه است . تار وپود فعل حق تعای شأنه حساب واندازه است که در متن خلقت عالم وآدم پیاده شده است و خلاصه اینکه مبنای کلمات کتاب تکوینی و تدوینی نظام هستی مبتنی بر اساس استوار ریاضیات است . علم به قوانین حسابی و قواعد مسایل عددی در تقویت نفس انسانی از اعاظم وسائل است .به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر وقلم وبیان تأثیری به سزا دارد . حکما وفلاسفه بزرگ گفته اند : برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد آری علوم ریاضی برای حکیم مثابت مسطره برای خطاط است .همچنان که مسطره ؛ مشّاق را از کجی وبی نظمی در کتابت حروف و انحراف سطور حافظ است ؛علوم ریاضی نیز فکر را از خطا و اعوجاج وانحراف باز می دارند و به آن استقامت و اعتدال می دهند . انسانهای ورزیده در علوم ریاضی ؛ صاحب رأی صائب و نظری ثاقب و کم گوی وگزیده گوی و دیر گوی و نکو گوی می شوندمثلاً عبارات خواجه طوسی به فارسی وعربی ؛ چنان سخت بنیاد و استوار است که گویی به جای مرکّب ؛ سرب مزاب به کار برده است. [ شنبه 91/2/2 ] [ 8:59 صبح ] [ علی محمدی ]
علامه سید مرتضی عسگری غواص دریای معارف اهلبیت بودند ایشان در طول حیات پربرکت خود دهها اثر تالیفی و تحقیقی خلق کرد که هر یک از آنها در زمان حیات علامه و اکنون کاهنده اختلافات و نزاعها میان مذاهب اسلامی است. او افزون بر بررسی کتب شیعه با تکیه بر کتاب و سنت، احادیث و روایات اهل سنت و به قول خود "مکتب خلفا" را نیز مورد بررسی قرار داد، به گونهای که این آثار به مرجع و منبعی قابل اعتماد برای اهل سنت نیز مبدل شده است. امروز اکثر آثار علامه در کشورهای عربی، به خصوص در کشور مصر مورد استقبال فراوان قرار گرفته و بارها تجدید چاپ شده است. از ویژگیهای علامه عسگری، بیان روشن و واضح و نثر بسیار روان و سلیس آنهاست که خواننده را برای درک مطلب از ادبیات ثقیل به دور میدارد از جمله کتب علامه عسگری، کتابهایی هستند که در بحثهای قرآنی نگاشته شدهاند مانند: القرآن الکریم و روایات المدرستین در 3 جلد که جلد اول به دروس مقدماتی جلد دوم به روایات مکتب خلفا و جلد سوم به روایات مکتب اهل بیت میپردازد و عقائدالاسلام من القرآن الکریم در 3 مجلد که یکی مربوط به مبدا تا معاد است دیگری به سیره انبیا و اوصیا اختصاص دارد و یکی هم با عنوان آخرین شریعت به چاپ رسیده است. برخی دیگر از کتب علامه پیرامون تعالیم اسلامی نگاشته شدهاند که از این قرارند: تعالیم الاسلام، احکام الاسلام، منتخب الادعیه، الاداب الاسلامیه، السیاسه فی الاسلام او الاحکام السلطانیه، الامراض الاجتماعیه و علاجها و معالم المدرستین در 4 جلد. تعدادی دیگر از کتب علامه عسگری مربوط به بررسی سنت پیامبر اسلام است، این کتابها از این قرار است: احادیث ام المومنین عایشه در 3 جلد، عبدالله ابن سبا و دیگر افسانههای تاریخی در 3 جلد، سلسله بحثهایی پیرامون صحابی پیامبر و احادیث ساختگی، صد و پنجاه صحابی ساختگی (صحابیانی از طایفه تمیم)، صد و پنجاه صحابی ساختگی (صحابیانی از قبایل دیگر)، صد و پنجاه صحابی ساختگی (تکمله بحث صحابیانی از قبایل دیگر)، راویان ساختگی، انواع روایتهای ساختگی و سازندگان احادیث، روایات دروغین و روایات زنادقه و غلات، سیره رسول خدا و اهل بیت و خدیجه ام المومنین، شناخت صحابی (کسانی که پیامبر را دیدهاند و از ایشان روایت کردهاند)، شناخت صحابی (کسانی که پیامبر را دیدهاند اما از ایشان روایت نکردهاند)، شناخت صحابی (کسانی که جزو صحابیان شمرده میشوند ولی پیامبر(ص) را ندیدهاند و از ایشان روایت نکردهاند)، نقش ائمه(ع) در احیاء دین در 17 جلد، علی مائده الکتاب و السنه در 16 جلد. در این بین کتب دیگری وجود دارند که در دستهبندی فوق نمیگنجند. این کتب عبارتند از: منتخب الادعیه، المصطلحات الاسلامیه، منهج البحث التاریخی، حدیث الکساء، افترائات و اکاذیب عثمان الخمیس فی کتابه «لله و للتاریخ»، سقیفه، ادیان آسمانی و مساله تحریف، صلاه ابی بکر، مع ابی الفتوح التلیدی فی کتابه «الانوار الباهره». از میان کتب علامه بسیاری از آنها به زبانهای فارسی، انگلیسی، اردو، ترکی، کردی، بنگلادشی و ... ترجمه شده است. برخی کتب علامه عسگری بیش از بقیه توجه همگان را به خود معطوف کرده است. «القرآن الکریم و روایات المدرستین» که در 3 جلد تنظیم شده است از این جمله است. علامه عسگری در رابطه با موضوع و هدف این کتاب چنین گفته است: میدانید که حاجینوری (محدث نوری) کتابی دارد با عنوان فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب. این کتاب، چاپ سنگی بود و کمتر کسی از شیعه و سنی آن را دیده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، احسان ظهیر با پول وهابیها فصلی از این کتاب را که حاوی احادیث شیعه در باب تحریف قرآن بود چاپ کرد و اسمش را «الشیعه و القرآن» گذاشت. این کتاب و امثال آن، باعث شد که بعد از انقلاب، حدود دویست کتاب کوچک و بزرگ در رد شیعه، فقط در هند به چاپ برسد. در حالی که اصل حرف محدث نوری اشتباه است. در کتاب «القرآن و روایات المدرستین» سعی کردهام تمام اعتقادات شیعه را درباره قرآن، شفاف و مستند و دستهبندی شده بیاورم. «عقاید الاسلام من القرآن الکریم» که در 3 جلد تنظیم شده است یکی از طرحهای مفصل و عالمانه علامه است که با هدف تقریب و وحدت بین فرقههای مسلمین تنظیم شده است و در واقع استخراج عقاید اسلام از درون قرآن کریم است. علامه عسگری در رابطه با این کتاب خود چنین میگوید: در امتهای گذشته، مجموعه وحی الهی به پیامبران، همه دین را در بر میگرفت، احکام، عقاید و اخلاق؛ یعنی جزییات شریعت هم در کتاب آسمانی آنان وجود داشت. بعد از فوت پیامبرشان، زورگویان و حاکمان قدرتمند به تدریج هرچه را از کتاب آسمانی که مخالف اهداف و امیالشان بود حذف و تحریف و کتمان میکردند. بدین ترتیب مدتی پس از فوت وصی هر پیامبر، ربوبیت خدای تعالی اقتضا میکرد که پیامبری دیگر بفرستد و شریعت را تجدید کند، اما دین خاتم و نبی خاتم با ادیان گذشته متفاوت بود و خداوند تبارک و تعالی اراده کرده بود که این دین را به دو گونه به پیامبر وحی کند؛ یکی وحی به لفظ که همان قرآن است و تحریف ناپذیر، دیگری وحی به معنا که لفظش از پیامبر است و ما به آن حدیث میگوییم.
«معالم المدرستین» از دیگر کتب برجسته علامه عسگری است که در 4 جلد تنظیم شده است و دارای چنین مباحثی میباشد: بحث و بررسی پیرامون منابع و مصادر شریعت اسلامی در دو مکتب امامت و خلافت، همچنین بحثهای دو مکتب درباره صحابه و صحابی بودن، سنت پیامبر(ص) و قیام امام حسین(ع) برضد انحراف از سنت پیامبر(ص) که بر اثر جهاد و عمل به رای پدید آمده بود و نیز تمکین و توانایی امامان شیعه(ع) در اعاده و بازگرداندن سنت پیامبر(ص) به جامعه اسلامی پس از قیام امام حسین(ع) از جمله مطالب است که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در بخشی دیگر مصطلحات بحث امامت و خلافت مانند شورا، خلیفه و خلیفه خدا در زمین، امیرالمومنین، امام، امر و اولیالامر، وصی و وصیت توضیح داده شده است. «احادیث ام المومنین عائشه» کتاب مهم دیگر علامه عسگری است. او در جلد اول این کتاب که در 4 جلد به نگارش درآمده است، به بازگویی وقایع دوران پیامبر(ص) تا پایان خلافت عثمان پرداخته است. عایشه در خانه پیامبر و نگاهی گذرا به زندگی عایشه و تعدد همسران پیامبر از جمله مسایل مطرح شده در جلد اول است. دوران امیرالمومنین(ع) نیز عنوان جلد دوم کتاب است که نویسنده در آن قسمتی از حوادث و پیشآمدهای تاریخی را از کتابهای معتبر و مدارک اصلی و اولی نقل کرده و در دسترس خواننده قرار داده است تا خواننده بتواند با خواندن آن شخصیت واقعی عایشه را بشناسد. در جلد سوم این کتاب نقش عایشه در تاریخ اسلام و در دوران معاویه بررسی شده است. در جلد چهارم نیز روایاتی که از عایشه نقل شده و روایاتی که به دروغ به او نسبت داده شده ذکر شده است. علامه عسگری در «عبدالله بن سبا و دیگر افسانههای تاریخی» در 3 جلد با دلایل کافی اثبات میکند که عبدالله بن سبا یک موجود خیالی و پنداری است و حکایاتی که تاریخنویسان در رابطه با او میگویند و او را سازنده مکتب تشیع قلمداد میکنند مشتی دروغ بیش نیست. در مجموعه مباحث کتابهای «صحابیان ساختگی»، علامه عسگری به شرح تعدادی از صحابیان ساختگی میپردازد که با فرصتطلبی و دوستنمایی گرد پیامبر(ص) را گرفته بودند و جزو اصحاب به شمار میآمدند و گاه و بیگاه به عناوین مختلف در مقام تحریک دیگران برآمده و با ایجاد فتنه و آشوب، نظام مجتمع اسلام را بر هم میزدند. علامه عسگری در زمان فوت نیز طرحها و ایدههایی در سر داشت که همفکران او در دانشگاه اصول الدین و سایر همسنگرانش میتوانند با به سرانجام رساندن آنها تاثیر افکار علامه و وحدت مذاهب اسلامی را بیشتر کنند. [ یکشنبه 91/1/20 ] [ 7:27 عصر ] [ علی محمدی ]
عنایت الهی علامه طباطبایی در زندگی نامه خویش می گوید: در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم، نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یک بار «عنایت خدایی» دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم. بساط معاشرت با غیر اهل علم را به کلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد (به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه می گذراندم و همیشه درس فردا شب را پیش مطالعه می کردم. اگر اشکالی پیش می آمد، با هر خودکشی بود، حل می نمودم. وقتی در کلاس درس حضور می یافتم، از آن چه استاد می گفت، قبلاً روشن بودم. هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبرده ام. مقام علمی ایشان چند تا نظریه در فلسفه دارند؛ نظریاتی در سطح جهان که شاید پنجاه یا شصت سال دیگر ارزش این ها روشن بشود... البته ایشان تنها در ایران شناخته شده نیستند، بلکه در دنیای اسلام و حتی در اروپا و آمریکا هم مستشرقینی که با معارف اسلامی آشنا هستند، ایشان را به عنوان یک متفکّر بزرگ می شناسند. (استاد شهیدمطهری) در زمان رژیم ستم شاهی، آمریکاییان تلاش داشتند تا برای تدریش فلسفه شرق، ایشان را به یکی از دانشگاه های ایالات متحده آمریکا ببرند. دولت آمریکا برای عملی کردن این برنامه، به محمد رضا شاه معدوم متوسل شد. وی هم از حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) خواست که این موضوع را به اطلاع علامه برسانند. امّا ایشان نپذیرفتند. لطافت طبع طبعی لطیف و زیبا داشت. به مناظر زیبا، درخت، چمن و گل علاقه بسیاری ابراز می کرد. اشعار زیبایی می سرود. سروده های بسیاری از شاعران کهن متأخر را حفظ بود... صاحب قلم و نویسنده بود. هم به فارسی محکم و متین می نوشت و هم به فارسی شیوا و رسا. علاقه به نقاشی از همان دوران کودکی به نقاشی بسیار علاقه داشت. خودش تعریف می کرد که تمام پول و وقت خود را در این سنین صرفِ خرید کاغذ و نقاشی بر روی آن می کرد. (نجمة السادات طباطبایی ـ دختر علامه) بنده راستین خدا هنگام تطبیق ترجمه با متن عربی تفسیر المیزان، وقتی به آیه های رحمت یا غضب یا توبه برمی خوردیم، ایشان دگرگون می شد و می کوشید تا من متوجه حالتش نشوم. در یکی از روزهای زمستان که زیر کرسی نشسته بودیم، من تفسیرِ فارسی را می خواندم و ایشان به متن عربی نگاه می کردند. بحث درباره توبه، رحمت خداوند و آمرزش گناهان بود. تأثر ایشان در آن لحظه چنان زیاد شد که نتوانست بی صدا گریه کند. سرش را پشت کرسی پنهان کرد و با صدای بلند های های گریست. (حجة الاسلام محمد باقر موسوی همدانی) اهمیت المیزان می توانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبه های خاصی... بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا به امروز نوشته شده است. اصولاً من بیشترِ مطالبی را که در کتاب ها و نوشته های خود دارم، شاید ریشه هایش را از علامه طباطبایی و به ویژه از المیزان گرفتم... . این تفسیر همه اش با فکر نوشته نشد. من معتقدم که بسیاری از این مطالب، از الهامات غیبی است. کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم. (استاد شهید مطهری) در برابر قرآن در یکی از روزها که مشغول ترجمه المیزان بودم، قرآن دستم بود و تفسیر هم روبه رویم. می خواستم کتاب دیگری را باز کنم، امّا چون احتمال داشت آن صفحه مورد نظر قرآن بسته شود و آن را گم کنم، قرآن را پشت و رو روی زمین نهادم. علامه طباطبایی که نگاه می کرد، فوری قرآن را برداشت و بر آن بوسه زد و به من گفت: دیگر از این کارها نکنید. (حجة الاسلام سید محمد باقر موسوی همدانی) اخلاص وقتی در جلسه ای که علامه حضور داشت، دانشمندی از تفسیر المیزان ستایش کرد، علامه فرمود: تعریف نکن که خوشم می آید؛ و وقتی این احساس در من به وجود بیاید، خلوص و قصد قربتم را از بین می برد. احترام به نظر دیگران یک روز علامه طباطبایی مرا خواستند و فرمودند: دوست دارم تفسیر المیزان ترجمه شود و نظرم این است که شما این کار را بکنید. من پذیرفتم و جلد اول را در دو مجلّد ترجمه کردم. خدمتشان آمدم و عرض کردم: آقا! شما استادید و بزرگوار و صاحب نظر؛ ولی من هم آدمی هستم که نمی توانم در همه مسائل تقلید کنم. در این بحث های شما که ترجمه می کنم، می خواهم استقلال فکری خودم را از دست ندهم. اگر جایی اختلاف نظر داشتم، آیا اجازه می فرمایید در پاورقی نظر خویش را بنویسم، یا اجازه نمی فرمایید؟ ایشان در حالی که تبسم بر لب آوردند، جمله پرمعنایی فرمودند. گفتند: آقای مکارم! اگر ما از خودمان انتقاد بکنیم، بهتر از این است که دیگران از ما ایراد بگیرند. بگذارید ما خودمان بحث هایمان را نقد کنیم؛ نه اینکه بیگانگان این کار را بکنند. بعد افزودند: پیشنهادی که دارم این است که اگر شما جایی ایراد داشتید، قبلاً بیایید با من بحث کنید؛ اگر من شما را قانع کردم، تمام. گفتم: اگر قانع نشدم چی؟ فرمودند: ایرادتان را در پاورقی نوشته، جواب من را هم بنویسید و قضاوت را به خوانندگان واگذار کنید. (آیت الله ناصر مکارم شیرازی) ادب به اهل بیت (علیهم السلام) در مجالس روضه و مرثیه های روز جمعه شرکت می کرد و گاه چنان از شنیدن مصائب کربلا و ائمه (علیهم السلام) منقلب می شد که زارزار می گریست و تمام بدنش می لرزید. بی گمان بسیاری از موفقیت های او نتیجه همین خصلت بود. ایشان به عزاداری در منزل ما ـ که بیش از یکصد سال سابقه دارد ـ بسیار علاقه داشت. می آمد و در گوشه ای می نشست. در سکوت کامل و با خلوص و پیراسته از هر گونه ریا اشک می ریخت. (آیت الله برقعی) شدت علاقه علامه به امام حسین (علیه السلام) در حدی بود که درس و بحث ایشان که هیچ روزی از ایام سال تعطیل نمی شد، در روز عاشورا تحقیق و پژوهش و کارهای علمی خود را کنار می نهاد. در ماه های آخر عمر، با همه کسالتی که داشت، زیارت حضرت رضا (علیه السلام) را ترک نکرد. با آغوش باز و با آن سن بالا و بیماری باز جمعیت را می شکافت و با علاقه خود را به ضریح می رسانید و بر آن بوسه می زد. با زحمت او را جدا می کردیم. علامه می گفت: من به حال این مردم که عاشقانه ضریح را می بوسند، غبطه می خورم. هیچ به خاطر ندارم از اسم هر یک از ائمه (علیهم السلام) بدون ادای احترام گذشته باشند... گاهی که از محضرشان «التماس دعا»یی درخواست می شد، می گفتند: بروید از حضرت بگیرید. ما این جا کاره ای نیستیم. (دکتر احمدی) [ چهارشنبه 91/1/16 ] [ 3:24 عصر ] [ علی محمدی ]
این خاطره به نقل از علامه مصباح می باشند که در یکی از دروس خود بیان فرموده اند: همواره سؤال هایی مطرح می شد که بین برخی بزرگان حوزه بر سر مباحث درسی مانند درس فلسفه اختلاف هایی مطرح است که برخی تدریس می کردند و برخی نظر خوشی نسبت به آن نداشتند که پرسیده می شد باید چه تصمیمی برای تحصیل در این مبانی گرفت ؟ مدتی در درس اسفار علامه شرکت می کردیم ، اما چندی درس تعطیل شد و در این باره سؤال کردیم ، علامه فرمودند : نظر برخی بزرگان آن بوده که این درس در حوزه علنی نشود و نامه هایی به مرحوم حضرت آیت الله بروجردی(ره) نوشته بودند که صلاح نیست در حوزه های علمیه که حوزه های فقه و اصول است اسفار تدریس شود ! مرحوم آیت الله بروجردی به مرحوم آیت الله طباطبایی پیغام دادند که : بنده پیش جهانگیرخان درس فلسفه را خوانده ام و آن زمان استاد شاگرد را انتخاب می کرد و هرکسی اجازه نداشت در این درس شرکت کند چراکه ممکن بود در این زمینه شبهاتی مطرح شود و کسانی که قدرت ذهنی قوی داشتند و زود تحت تأثیر این شبهات واقع نمی شدند اجازه ورود به کلاس داشتند . آیت الله بروجردی در این پیغام ادامه می دهند که ؛ شنیده ام درس شما عمومی است و افرادی شرکت می کنند که شبهات در ذهن آنها باقی می ماند و بعدها دچار مشکل می شوند و در پاسخ گویی به شبهات ناتوان هستند ؛ اگر صلاح می دانید درستان را محدود کنید و این بود که آیت الله طباطبایی همان روز درس را تعطیل کردند . علامه خدمت حضرت آیت الله بروجردی نامه ای نوشتند به این مضمون که : در صدد بودم تا کمبودی که در حوزه است را عهده دار شوم ، مطالعه ای در برنامه های حوزه و معارف اسلام کردم که به عنوان اسلام شناس و مدافع عقاید اسلام باید چه چیزهایی را بدانیم و آنچه را باید بدانیم از چه منابعی به دست آوریم . حاصل مطالعه آن بود که آنچه باید از اسلام بدانیم این است که برخی چیزها صرفا از راه عقلی اثبات شدنی است و نمی توان گفت چون قرآن یا پیامبر فرموده « پس خدا هست » ، اما پس از این که حجیت قرآن و روایات ثابت شد دو مرجع دیگر برای شناخت حقایق اسلام پیدا می کنیم که یکی قرآن و دیگری حدیث است . علامه همچنین گفت « آنچه در حوزه مورد نیاز است تنها دروس فقه و اصول و فقهی که برای استنباط احکام فقهی مقدم است ، نیست ؛ در فقه تنها به چند آیه استناد می شد و گاهی هم خیلی احتیاج به آیه نمی دیدند و تنها به روایات و در روایات هم تنها به روایاتی که مربوط به احکام فقهی بود استناد می کردند و در حوزه به سایر روایات بحثی نمی شد » . آیت الله مصباح ادامه می دهد : علامه آیت الله طباطبایی پاسخ گویی فارغ التحصیلان حوزه را از قرآن و همه بخش های روایاتی که از اهل بیت(ع) رسیده به ویژه در بخش پاسخ به شبهات منافقان را ضروری دانسته بود ، ایشان در آن نامه به آیت الله بروجردی نوشتند « احساس کردم وظیفه شرعی ام آن است که در این خلأها به اندازه توان خودم کار کنم و این بود که یک درس تفسیر شروع کردم در حالی که درس تفسیر رسمی در حوزه وجود نداشت » . رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با اشاره به این که در دوران گذشته برای استدلال های عقلی و برنامه تربیت اخلاقی هیچ برنامه خاصی وجود نداشت ، یادآور شد : در آن زمان آقایان مهدوی کنی و محمدی گیلانی از شاگردهای درس اخلاق حضرت علامه بودند و یادشان هست که ایشان بعدها درس اخلاق را با ملاحظاتی تعدیل کردند و درس فلسفه و تفسیر را به عنوان یک واجب متعین ادامه دادند. علامه طباطبایی در ادامه نامه خود به حضرت آیت الله بروجردی مرقوم فرمودند که « شما مرجع و پیشوای من هستید و اگر از ادامه تدریس این مباحث نهی بفرمایید حجتی برای من پیش خدا می شود که درس هایم را تعطیل کنم اما اگر نهی نفرمایید طبق وظایف شرعی ام که واجبی برای خود می دانم ادامه می دهم » که حضرت آیت الله بروجردی فرمودند هرطور که صلاح می دانید اقدام کنید .. [ شنبه 90/11/15 ] [ 10:6 عصر ] [ علی محمدی ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |