سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تریبون طلبگی

گاهی حرفی برای زدن وجود نداره و چیزی گفته نمی شه

 

گاهی هم اینقدر حرف برای زدن وجود داره که نمی دونی کدومشون رو بگی در نتیجه چیزی گفته نمی شه

 

گاهی حرف برای زدن وجود داره اما گوشی شنوا پیدا نمیشه

 

گاهی نه حرفی برای زدن هست و نه گوشی برای شنیدن

 

گاه های شما از کدام جنس است؟


[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 1:12 عصر ] [ علی محمدی ]

همایش بزرگ قرآنی جوانان قرآنی باحضور استاد محمدتقی خان از کشور پاکستان در عصر روز سه شنبه ساعت 5 مورخ9/3/91 در محل دارالقرآن الکریم  زنجان برگزار خواهدشد..در این برنامه استاد محمد تقی خان بعضی از آن 51 روشی که در رابطه با اجرای قرآن دارند را اجرا خواهند نمود ونیز از روشهایی که در حفظ قرآن برای تشویق وروی آوردن جوانان به حفظ کلام الله مجیدبهره برده اند مطالبی را ایراد خواهند نمود.

 

آشنایی با روش های شگفت انگیر محمد تقی خان

محمد تقی خان می تواند با استفاده از 51 روش متنوع به سوالات قرآنی و علاقه مندان در موضوعات مختلف پاسخ بدهد، که جهت آشنایی به برخی از آنها به صورت اختصار اشاره می شود:

  1 - روش های مختلف مربوط به سوره های قرآنی :

الف : توانایی بر بیان تعداد کاربرد کلمات در قرآن

ب : بیان مکی یا مدنی بودن سوره ها

  2 - روشهای مختلف مربوط به صفحات قرآن کریم :

الف : توانایی پاسخگویی به سوالاتی در زمینه شماره صفحات قرآن

ب : توانایی تلاوت آیات ابتدایی هر صفحه

ج : توانایی در قرائت ابتداو انتهای صفحات قرآن به صورت ضربدری.

د : توانایی در تلاوت قسمت میانی یک آیه و قسمت آخر آن

  3 - روش مختلف مربوط به موضوعات گوناگون :

توانایی در بیان آیات موضوعی مانند رسانه ، انقلاب اسلامی ، آیه غدیر ، آیه ولایت ؛ مسائل اجتماعی و ...

  4 - روشهای تکلم با قرآن :

توانایی در به کارگیری و استفاده از آیات در زمینه مسائل روزمره.

  5 - روشهای مختلف مربوط به کلمات و حروف قرآن کریم :

الف : مثلا کلمه دنیا و آخرت در قرآن چندبار استفاده شده است ؟

ب : توانایی در یافتن کلمات گوناگون و بیان تعداد کاربرد.

  6 - - توانایی در یافتن :

الف : آیات بر اساس شماره آنها و بالعکس

ب : توانایی در پاسخ به تعداد تکرار یک آیه در قرآن کریم

  7 - روش اهل بیت و شخصیت

  8 - روش ترجمه قرآن :

الف : توانایی در پاسخ به ترجمه قرآن

ب : توانایی در یافتن آیات بر اساس ترجمه آنها

ج : توانایی در پاسخ به مفردات قرآن کریم

  9 - روش تسلسل آیات :

توانایی در مشاعره با آیات قرآن کریم

  10 - روشهای مختلف مربوط به تلاوت آیات با استفاده از اشاره :

الف : تلاوت آیات با اشاره به چشم.

ب : تلاوت آیات با اشاره به دست

ج : تلاوت آیه مورد نظر سوال کننده با پرسیدن نام وی : ایشان می توانند پس از پرسیدن نام و نام خانوادگی سوال کننده آیه انتخاب شده توسط وی را تلاوت نمایند.

  11 - توانایی در پاسخ به معماهای قرآنی ، برای نمونه :

کدام سوره هست که در هر آیه از کلمه الله وجود دارد ؟

کدام آیه هست که 42 تا (ن) دارد ؟

به نظر بنده اعجاب برانگیزترین قسمت توانمندی ایشان تلاوت آیات موردنظر سوال کننده بلافاصله بعدازپرسیدن نام ونام خانوادگی ایشان می باشدبه این صورت که فرد سوال کنند ابتدابه جای دیگری می رود بعد محمدتقی خان نام اورا می پرسد بدون اینکه همدیگرراببینند محمدتقی می گوید که چه صفحه وچه آیه ای را سوال کننده در نظرگرفته است.بنده کمی سخت باورهستم اگر خودم نمیدیدم این را باور نمی کردم.


[ پنج شنبه 91/3/4 ] [ 1:52 عصر ] [ علی محمدی ]

حجت الاسلام سید مهدی حسین زاده مدیرعامل مرسسه علمی- فرهنگی علامه عسکری در گفتگو با خبرنگار مهر به تبیین دیدگاههای علامه عسکری درباره نحوه شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه الزهرا(س) پرداخت که در پی می آید:

*خبرگزاری مهر: جناب آقای حسین زاده، نظر علامه عسکری در مورد فدک و نحوه واگذاری آن به حضرت زهرا (س) چه نظری داشتند؟

** حجت الاسلام حسین زاده: علامه عسکری در این باره با استناد به برخی از کتب تاریخی بر مالک بودن حضرت زهرا(س) بر فدک و اینکه پیامبر(ص) این زمین را به ایشان بخشیده است، تأکید می کند که من به بخشهایی از سخنرانی های مستند علامه در این مورد اشاره می کنم.

علامه در یکی از نوارهای صوتی که از وی بر جای مانده به این پرسش پاسخ می دهد و می گوید: پیامبر(ص) از زمین‏هایى که داشت، به ابوبکر وعمر و عثمان وعایشه و حفصه بخشیده بود( طبقات ابن‏سعد 2/58؛ الفتوح البلدان 1/18 ـ 22 ) و به دیگران نیز؛ و (حتی) به یکى از اصحابش در وادى القرى گفت: بایست و تیرت را پرتاب کن؛ هر جا به زمین نشست، تا آنجا از آن توست.

امّا پیامبر(ص) به حضرت زهرا (س) چیزى واگذار نفرموده بود و در این باره این آیه نازل شد: « وَآت ذَا القُرْبى حَقَّه » [سراء/26] حقّ نزدیکانت را بده. آرى حضرت خدیجه، مادر حضرت زهرا (س)، آنچه را که از مال دنیا داشت در راه اسلام داده بود ؛ پس، از جانب خداوند در آیه « وَآت ذَا القُرْبى حَقَّهُ » به پیامبر(ص) امر شد که در قبالِ آن فداکارى و ایثار، حق حضرت زهرا را بدهد. پیامبر (ص) نیز فدک را به حضرت زهرا بخشید.

*: پس چه شد که آن را از حضرت زهرا(س) پس گرفتند؟

**: حکم شرعى داریم که کسى که مالى در دست اوست، شرعا ، مالک و صاحب آن است ؛ این حکم به عنوان « قاعده ذوالیَد » نامیده مى‏شود. علامه با اشاره به این حکم شرعی می فرماید: فدک را پیامبر (ص) به حضرت زهرا (س) بخشیده بود وآن حضرت (س) در آن تصرّف کرده بود، لذا "ذوالیَد" بود.( هنگامى که فرمان مصادره فدک از جانب ابوبکر صادر شد ، کارگران حضرت زهرا( س) را که در آن مشغول به کار بودند بیرون کرد ( شرح نهج البلاغه ابن‏ابى‏الحدید 11/211 ).

خلیفه اول روایتی را نقل کرد که: پیامبران ارث به جا نمی گذارند لذا از این رو ابوبکر، فدک را از آن حضرت پس گرفت حضرت زهرا (س) فرمود : « فدک را به من بازگردانید ، زیرا پیامبر (ص) آن را به من بخشیده است » . به آن حضرت گفتند : شاهد بیاور ؛ ولى از کسان دیگر ( یعنى کسانى که پیامبر، در زمان حیات خود ، اموالى را بدیشان بخشیده بود) شاهد نخواستند! حضرت زهرا (س) اُمّ اَیْمَن را شاهد آورد. (بنا به نوشته مروج الذهب 2/200)

علامه با استناد به کتاب مسعودى در این باره چنین نقل مى‏کند : حضرت زهرا (س) علاوه بر على (ع) وام ایمن ، حسنین را هم به عنوان شاهد آوردند و گواهى دادند و گفتند که پیامبر (ص)، فدک را در زمان حیات خود به فاطمه (س) بخشیده است.(مروج الذهب 2/200 ؛ وفاء الوفا 2/160) ابوبکر گفت: نمى‏شود ! در شهادت دادن باید دو مرد یا یک مرد و دو زن باشند. (سیره حلبى 2/400 ؛ الفتوح البلدان ص 43 ؛ معجم البلدان ج 4 ، در ترجمه فَدک). در روایتى دیگر آمده است که خلیفه، پس از اقامه شهادت شهود، تصمیم گرفت که فدک را به حضرت زهرا (س) باز گرداند ؛ پس در ورقه‏اى از پوست، قباله فدک را به نام حضرت زهرا (س) نوشت ، لکن عمر سر رسید و مانع شد و قباله را پاره کرد.(سیره حلبى 3/400 ؛ شرح نهج البلاغه ابن‏ابى‏الحدید 16/274)

*: بعد از غصب فدک حضرت زهرا(س) چگونه عمل نمود؟

**: علامه عسکری با ارائه مستنداتی به نقل از اهل سنت می گوید: 10 روز پس از وفات پیامبر(ص) آنگاه که فاطمه (س) همه شهود و دلایل خود را در مطالبه حقّش ارائه کرد و ابوبکر از پذیرش آنها خوددارى نمود و چیزى از ما ترک رسول خدا (ص) و بخشش او را به وى باز پس نداد، آن بانو تصمیم گرفت که موضوع را در برابر همه مسلمانان مطرح کند و اصحاب و یاران پدرش را به یارى طلبد. از این رو، بنا به گفته محدّثان و مورّخان، رو به سوى مسجد پیامبر (ص) آورد .

داستان فدک و حضور فاطمه (س) در نزد ابوبکر، پس از گذشت10 روز از وفات پیامبر (ص) اتفاق افتاد ؛ و درست این است که بگوییم هیچ کس از مردم ، از زن ومرد ، پس از بازگشتِ فاطمه (س) از آن مجلس ، درباره میراث آن بانو ، حتّى یک کلمه سخنى بر زبان نیاورده است.( ابن‏ابى‏الحدید در شرح نهج البلاغه با اشاره به این مسئله می گوید این در نتیجه یارى نکردن انصار، حضرت زهرا (س) را بود. )

*: در خصوص بیماری حضرت زهرا(س) و دلیل عیادت خلفا از ایشان توضیح بفرمایید؟

**: ماجرای بیماری حضرت نیز بر می گردد به ماجرای آتش زدن در خانه حضرت امیر و ضربت خوردن آن حضرت به دست غلام خلیفه دوم. پیامبر به حضرت امیر دستور داده بود که ردا بر دوش نکند تا قرآنی که در خانه پیامبر بود جمع آوری کند، قرآن روی تخته، پوست، کاغذ و کتف گوسفند نوشته بود، این‌ها را جمع کرد و سوراخ کرد و سوره کرد، 7 روز طول کشید، در این 7 روز علی از معرکه غایب بود. در روز دوم رحلت پیامبر، ابوبکر را به مسجد پیامبر آوردند، مسجد پیامبر حکم دارالحکومه را داشت، نماز خواند یعنی احتلال کرد. حضرت علی با آن‌هایی که بیعت را قبول نداشتند در خانه پیامبر بست نشستند چون خانه دختر پیامبر(ص) است و خدا فرموده «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» و یگانه بازمانده پیامبر، دخترش است، احترام ایشان محفوظ می ماند. اما آنها آمدند پشت در خانه آتش آوردند که علی بیعت کند و حضرت امیر مأمور بود حرکتی نکند.

در این عصر کار به حضرت زهرا(س) واگذار شده بود. در آن خانه حضرت امیر و زبیر بودند ولی حضرت امیر مأمور بود که بیرون نیاید و دختر پیامبر باید قیام کند، حضرت امیر در بدر و احد تعداد زیادی از آن‌ها را کشته بود در بدر نصف کشته‌های مشرکین بدست علی و بقیه از همه مسلمان‌ها بود، نصف اسرا بدست حضرت امیر اسیر شدند. چون آن حضرت، در بدر، احد، خندق کشتار زیادی داشت این‌ها دل پری از علی(ع) داشتند و قریش که مهاجرین بودند اگر قیام می‌کرد کشته می‌شد و هیچ نتیجه‌ای دست نمی‌داد.

پیامبر(ص) به حضرت امیر وصیت کرده بود که هیچ کاری نکند. در خانه آتش آوردند در خانه‌ای که به مسجد پیامبر باز می‌شد، در خانه‌ای که پیامبر وقت هر نماز جلو صحابه می‌رفت، دو دستش را در دو طرف در می‌گذاشت و می‌گفت «السلام علیکم یا اهل البیت» این گونه احترام می‌کرد، در این خانه آتش آوردند که بیرون بیایند و بیعت کنند. کسی بیرون نیامد، آتش را به کلون در رساندند. حضرت زهرا(س) آمد پشت در، چنان در را فشار دادند که در شکست و حضرت زهرا بین در و دیوار صدایش بلند شد...

اما وقتى حال حضرت زهرا ( س ) رو به وخامت گذارد و بیمارى‏اش شدّت گرفت ، ابوبکر وعمر خواستند که سابقه خوبى براى خود درست کنند و بگویند که به دیدن زهرا (س) رفتیم ودر آخر ، با هم صلح کردیم وحضرت از ما گذشت . لذا از حضرت امیر (ع) تقاضا کردند که براى آن دو از حضرت زهرا (س) اجازه بگیرد تا بیایند به احوالپرسى وى . حضرت زهرا (س) میل نداشت. حضرت امیر (ع) اصرار کرد . زهرا (س) فرمود: « خانه ، خانه شماست وبانوى [ خانه ] هم ، بانوى شماست ».

ابوبکر وعمر آمدند . حضرت زهرا (س) روى به دیوار و پشت به آنها کرد . گفتند : آمده‏ایم که رضاى شما را حاصل کنیم ، حضرت (س) فرمود : « من با شما حرف نمى‏زنم مگر که قول بدهید که آنچه را که مى‏گویم ، اگر راست است ، به راستىِ آن شهادت بدهید » . قبول کردند .

حضرت زهرا (س) فرمود : یادتان مى‏آید که پیامبر (ص) فرمود : « رضاى فاطمه ، رضاى خداوند است ، وخداوند به سبب غضب فاطمه ، غضب مى‏فرماید ؟ » گفتند : بلى ، حضرت (س) فرمود : خدایا ، شاهد باش که من بر این دو نفر غضبناکم ! واز این دو راضى نیستم. ( بخارى در صحیح خود مى‏نویسد : پس از آن که دختر پیامبر میراث خود را از خلیفه خواست واو گفت که از پیغمبر شنیدم که ما میراث نمى‏گذاریم ، زهرا دیگر با او سخن نگفت تا مُرد " صحیح بخارى 5/177" ) .

ابوبکر، چون همیشه ، تظاهر به گریستن کرد . عمر او را سرزنش کرد وسپس برخاستند ورفتند . این آخرین کارى بود که آن دو انجام دادند. (بحار الانوار 43/170 ـ 171 به نقل از دلایل الامامَة . نیز رجوع شود به : علل الشّرائع صدوق 1/178 ؛ الامامة والسیاسة ابن‏قتیبه دینورى 1/14 ؛ اعلام النساء عمر رضا کحّالة 3/1214 ؛ شرح نهج البلاغه ابن‏ابى‏الحدید 16/273 )

*: دلیل شبانه دفن شدن حضرت زهرا (س) و مخفی ماندن قبر آن حضرت چیست؟

**: حضرت زهرا (س) فرمود: وصیّت مى‏کنم که ابوبکر وعمر بر من نماز نخوانند و بر جنازه من حاضر نشوند ، و جنازه من شبانه دفن شود. (بحار الانوار 43/159 و182 و183 ونیز بنگرید به : مناقب ابن‏شهرآشوب 1/504)

حضرت على (ع) به وصیّت حضرت زهرا (س) عمل کرد ( طبقات 8/18 ـ 19 ؛ انساب الاشراف ص 405 ؛ صحیح بخارى 5/77 ) و او را در خانه خودش دفن کرد .( کافى 1/461 ؛ مناقب ابن‏شهرآشوب 3/365). سپس در بقیع چند صورت قبر ساخت و بر آنها آب پاشید تا مانند قبر تازه به نظر آیند. (بحار الانوار 43/183)

اَصبَغ بن نُباتَه ، از امیرالمؤمنین سؤال کرد که چرا شبانگاه حضرت زهرا (س) را به خاک سپردند ؟ حضرت على (ع) فرمود :چون حضرت زهرا (س) از آن قوم خشمگین بود ، حضور آنان را بر جنازه‏اش خوش نداشت ؛ وهر کس که از آن قوم پیروى کند ، حرام است که بر کسى از فرزندان زهرا (س) نماز بگزارد. آرى ، پنهان داشتن قبر دختر پیامبر (ص) ناخشنودى او را از کسانى چند نشان مى‏دهد وپیداست که او مى‏خواسته است ، با این کار ، دیگران نیز از این ناخشنودى آگاه شوند.


[ دوشنبه 91/2/4 ] [ 8:58 صبح ] [ علی محمدی ]

گفتاری از استاد بزرگوار وذوفنون بدون هیچ مقدمه ای مناسب دیدم در اینجا در باب فراگیری علم ریاضی برای طلاب علوم دینی بیاورم

(محصلین علوم دینی نیز احتیاج مبرم به تحصیل ریاضیات از   هندسه و حساب وهیأت دارند .اکثر کارهای بشر دیروزی وامروزی مبتنی بر ریاضیات است   . این علوم ریاضی است که اساس نظام اجتماع بشری است.

مگر می شود ما دین را از ریاضیات جدا بدانیم ؟ حدیث شریفی است در کافی که امام صادق به یکی از اصحاب فرمودند که فلانی « اشیاء همه به هندسه آفریده شده اند » فرمود هندسه یعنی چه امام فرمودند یعنی مقدار واندازه . عالم همه به اندازه است تمام کلمات تمام ذرات هرچه هست همه  به قدر وبه اندازه آفریده شده است . و مرحوم علامه شعرانی در مورد میرزا حبیب الله ذوالفنون می فرمودند : سوالات ریاضی از گوشه وکنار واطراف واکناف فرستاده می شد و ایشان جواب می داد در مخرو طات در هندسه های فضایی و مسائل بسیار مشکل در حوزه ها این طور نیست که ریاضیات نباشد البته نه به آن صورت که در متقدمین بوده بوده اما به کلی منقطع نشده و امید واریم ان شاء الله دوباره نضج بگیرد و پیش برود .

خدی سبحان در چند جای قرآن کریم خود را به علم شریف حساب متصف فرموده است مانند «انّ الله سریع الحساب » آری صنع احسن عالم کیانی و نظم اتم نظام ربّانی بر اساس استوار حساب و اندازه است . تار وپود فعل حق تعای شأنه حساب واندازه است که در متن خلقت عالم وآدم پیاده شده است و خلاصه اینکه مبنای کلمات کتاب تکوینی و تدوینی نظام هستی مبتنی بر اساس استوار ریاضیات است . علم به قوانین حسابی و قواعد مسایل عددی در تقویت نفس انسانی از اعاظم وسائل است .به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر وقلم وبیان تأثیری به سزا دارد .

حکما وفلاسفه بزرگ گفته اند : برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد  آری علوم ریاضی برای حکیم مثابت  مسطره برای خطاط است .همچنان که مسطره ؛ مشّاق را از کجی وبی نظمی در کتابت حروف و انحراف سطور حافظ است ؛علوم ریاضی نیز فکر را از خطا و اعوجاج وانحراف باز می دارند و به آن استقامت و اعتدال می دهند .

انسانهای ورزیده در علوم ریاضی ؛ صاحب رأی صائب و نظری ثاقب و کم گوی وگزیده گوی و دیر گوی و نکو گوی می شوندمثلاً عبارات خواجه طوسی به فارسی وعربی ؛ چنان سخت بنیاد و استوار است که گویی به جای مرکّب ؛ سرب مزاب به کار برده است.


[ شنبه 91/2/2 ] [ 8:59 صبح ] [ علی محمدی ]

رفته بودم پیش یکی از روحانیون بهزیستی زنجان به ایشان گفتم آیا افرادی که می آیندبچه ای را به عنوان فرزند خوانده قبول می کنند آیا مسائل محرمیت آنها رعایت می کنند ایشان قدری تامل کرده وگفتند بعضی ها بله بعضی ها هم نه وممکن است خانواده ای با این کار خداپسندانه حرامی به عنوان رابطه با نامحرمی را مرتکب شوند در اینجا خواستم گوشه ای از اسباب محرمیت فرزند خوانده رابیاورم تا شاید مفید واقع شده وخدای نکرده عده ای از روی غفلت به حرام نیفتند.

برخی از خانواده ها به علت نداشتن فرزند بچه ها ی بی سرپرست را به فرزندی گرفته وبزرگ می کنند آیا برای محرمیت آنها به مرد یا زن چه راههایی وجود دارد ؟

حضرت ایت الله خامنه ای :
می توانند آن دختررا درصورت وجود مصلحت واذن حاکم شرع یا وکیل او به عقد موقت پدر خود درآورند ونسبت به محرمیت پسر غیر از طریق شیر دادن به نحوی که در رساله حضرت امام (ره) ذکر شده راه دیگری وجود ندارد.

حضرت ایت الله بهجت :
راههای مختلف دارد به یکی از علما مراجعه نمائید .

حضرت ایت الله صافی گلپایگانی :
راههای متعدد دارد مثل اینکه قبل از تمام شدن دو سال کودک ، رضاعی که موجب محرم شدن آنها به مرد یا زن است حاصل شود.

حضرت ایت الله تبریزی:
اگر قبل از دوسالگی او باشد می تواند خواهر آن زن اورا شیر دهد وپس از تمامیت رضاع با شرایط آن ، آن زن خاله رضاعی او می شود ونیز خواهر آن مرد اورا به همان نحو شیر دهد تا آن مرد دائی رضاعی او شود .

حضرت ایت الله سیستانی:
اگر شیرخوار باشند با شیر خوردن از خواهر یا زن برادر ومانند آن محرمیت حاصل می شود واگر شیرخوار نباشند با ازدواج با پدر یا مادر به شرط مقاربت با او ومانند آن تحصیل محرمیت ممکن است ولی متوقف بر اجازه پدر یا پدر بزرگ بچه می باشد وبدون آن عقد صحیح نیست .


حضرت ایت الله مکارم شیرازی:
اگر دختر باشد وپدر آن مرد درحیات باشد می تواند عقد موقت آن دختررا با اجازه حاکم شرع برای پدرخویش بخواند تا حکم زن پدرپیدا کند ومحرم شود واگر خواهر آن مرد شیر داشته باشد واز شیر آن خواهر بخورد با شرایط لازم حکم خواهر زاده اش را پیدا می کند ومحرم می شود ، ودرصورتی که پسر باشد راه محرمیت همانست که از شیر خواهر یا مادر آن زن فاقد فرزند بخورد تا آن زن خاله یا خواهر رضاعی آن پسر شود ومحرم گردد واگر دوران شیرخوارگی پسر بچه گذشته باشد راهی برای محرمیت او نیست .

حضرت ایت الله فاضل لنکرانی:
اگر کودک ، دختر شیرخواره باشد ، از راههای زیر بین او ومرد (پدرخوانده ) محرمیت ایجاد می شود.
1- شیرهمسر انسان را بخورد ، که دراین صورت دختر رضاعی مرد می شود .
2- شیرمادر مرد را بخورد که دراین صورت خواهر رضاعی مرد می شود .
3- شیر خواهر مرد را بخورد که دختر خواهر رضاعی مرد می شود ویا شیر دختر خواهر مرد را بخورد .
4- شیر زن برادر مرد را بخورد ، که برادررضاعی او می شود ویا شیر دختر برادر اورا بخورد .
5- اگر شیر خوارنباشد یا اگر شیرخوار است وشیر موارد فوق وجود ندارد می توان بوسیله صیغه نکاح موقت بین دختر وپدر مرد پدربزرگ او محرمیت ایجاد کرد که دراین صورت این دختر ، زن بابای مرد می شود ، ولی باید توجه داشت که اگر دختر نابالغ باشد نکاح مذکور باید به اذن ولی شرعی او باشد ودرصورت نبودن ولی ، باید از مجتهد جامع الشرایط اذن گرفت ودرهرصورت نباید صیغه محرمیت برای دختر بچه مفسده داشته باشد بلکه رعایت مصلحت او لازم است. کما اینکه اگردختر بالغ باشد اذن پدر یا جد پدری به احتیاط واجب معتبراست.
واگر کودک پسر وشیرخوار باشد ، از راههای زیر می توان بین او وزن (مادر خوانده ) ایجاد محرمیت کرد:

1- شیرهمان زن را بخورد ، که فرزند رضاعی او می شود.
2 - شیرمادرزن را بخورد که برادر رضاعی زن می شود.
3- شیر خواهرزن را بخورد ، که پسر خواهررضاعی زن می شود یا شیر دختر خواهرزن را بخورد .
4- شیرزن برادر زن را بخورد که پسر رضاعی زن می شود یا شیر دختر برادر زن را بخورد .
5- اگر پسر شیرخوار نباشد ومادرخوانده ، مادربدون شوهرداشته باشد واورا به عقد دائم یا موقت پسردرآورند ، پس از دخول به او مادر خوانده ، ربیبه او می شود وبه او محرم می شود.
البته راههای دیگری هم وجود دارد ، که فعلا محل ذکر آنها نیست.
جامع المسائل ج1 ص 434

حضرت ایت الله مکارم شیرازی:
زن وشوهری صاحب اولاد نمی شوند ، اگر بخواهند بچه ای از شیرخوارگاه اختیارکنند برای محرم شدن با مرد وزن چه راه شرعی وجود دارد؟
اگر دختر باشد وپدر آن مرد درحیات باشد می تواند عقد موقت آن دختر را با اجازه حاکم شرع ، برای پدر خویش بخواند تاحکم زن پدررا پیدا کند ومحرم شود واگر خواهر آن مرد شیر داشته باشد وآن بچه شیرخوار باشد واز شیر آن خواهر بخورد ( با شرایط لازم ) حکم خواهر زاده اش را پیدا می کند ومحرم می شود . ودر صورتی که پسر باشد راه محرمیت همان است که از شیر خواهر یا مادر آن زن فاقد فرزند بخورد تا آن زن ، خاله یا خواهر رضاعی آن پسر شود ومحرم گردد واگر دوران شیرخوارگی پسر بچه گذشته باشد راهی برای محرمیت او نیست .

راههای محرمیت
محرمیت فرزند خوانده
نحوه محرمیت دختر یا پسری که از پرورشگاه می آورند به پدر خوانده ویا مادرخوانده درصورتی که ولی او مشخص نباشد ویا ولی او فوت کرده ، درصورتی که کودک زیر دوسال است وزنی که با شیر دادن او ایجاد محرمیت نماید درفامیل نباشد ویا بالای دوسال است چگونه است ؟

ایت الله بهجت (حفظه الله ) :
محرم نیستند وراهی ندارد مگر دربعض موارد نادره به مصاهرت.

ایت الله تبریزی(حفظه الله )
راهی برای محرمیت نیست مگر بعد از بلوغ از طریق نکاح راهی برای محرمیت پیدا شود .والله العالم

ایت الله خامنه ای (حفظه الله ) :
فرزند خوانده حکم فرزند ندارد وبا مرد وزنی که اورا بزرگ می کنند محرم نمی شود مگر به وسیله رضاع با مراعات شرایط آن ویا ازدواج پس از بلوغ ورشد وقبل از بلوغ با اذن حاکم شرع ورعایت مصلحت طفل عقد موقت اشکال ندارد.

ایت الله سیستانی (حفظه الله) :
راهی ندارد .

ایت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) :
فرزند پرورشگاهی اگر دختر باشد به وسیله ازدواج خود پدرخوانده ویا پدروجد وپسرونوه ( پدربی واسطه وبا واسطه وپسر بی واسطه وبا واسطه ) پدرخوانده ، او به وی محرم می شود واگر پسر باشد با ازدواج خود مادرخوانده ویا دختر بی واسطه یا با واسطه اش با وی محرم خواهد شد البته ازدواج مزبور باید با اذن یا اجازه حاکم شرع باشد .

ایت الله صافی گلپایگانی (حفظه الله):
وجهی برای محرمیت این قبیل کودکان به اعضاءخانواده که عملی وقابل اجراء باشد بنظر نمی رسد . والله العالم

ج 2- درصورت مذکوره اگر طفل دختر باشد ومرد پدرداشته باشد درصورتیکه حاکم شرع مصلحت طفل بداند می تواند بعقد انقطاعی اورا به ازدواج پدر مرد در بیاورد ودختر آن مرد محرم می شود واگر طفل پسر باشد راهی بنطر نمی رسد . والله العالم

ایت الله مکارم شیرازی (حفظه الله ) :
درصورتی که دختر باشد راه صحیح این است که با اجازه حاکم شرع اورا برای پدرآن مرد عقد موقت کنند ودر اینصورت به عنوان زن پدر برآن مرد محرم می شود واگر پسر باشد راهی جز شیرخوردن از خواهر یا مادر ومانند آن درسن قبل از دوسالگی ندارد.
رضاع یا شیر دادن
ایجاد شیر به وسیله مکیدن فرزند خوانده

سئوال: اگر بچه ای را از پرورشگاه بیاورند وبوسیله نوزاد در سینه ماد ر جدید شیر ایجاد شده وکودک ازآن تغذیه کند ، آیا این شیر سبب محرمیت می شود؟

ایت لله تبریزی (حفظه الله) :
بسمه تعالی: شیری که ناشی از ولادت نیست اثری ندارد وموجب محرمیت نمی شود . والله العالم

ایت الله خامنه ای (حفظه الله ) :
بسمه تعالی : سبب محرمیت نمی شود.

ایت الله سیستانی (حفظه الله) :
بسمه تعالی : این شیر سبب محرمیت نمی شود درصورتیکه شیر از ولادت مشروع باشد سبب محرمیت می شود.

ایت الله فاضل لنکرانی(حفظه الله ):
بسمه تعالی: خیر این شیر موجب محرمیت نمی شود.

ایت الله مکارم شیرازی (حفظه الله ) :
این شیر باعث محرمیت نمی شود.


[ دوشنبه 91/1/21 ] [ 9:7 صبح ] [ علی محمدی ]

علامه سید مرتضی عسگری غواص دریای معارف اهلبیت بودند ایشان در طول حیات پربرکت خود ده‌ها اثر تالیفی و تحقیقی خلق کرد که هر یک از آنها در زمان حیات علامه و اکنون کاهنده اختلافات و نزاع‌ها میان مذاهب اسلامی است.

او افزون بر بررسی کتب شیعه با تکیه بر کتاب و سنت، احادیث و روایات اهل سنت و به قول خود "مکتب خلفا" را نیز مورد بررسی قرار داد، به گونه‌ای که این آثار به مرجع و منبعی قابل اعتماد برای اهل سنت نیز مبدل شده است.

امروز اکثر آثار علامه در کشورهای عربی، به خصوص در کشور مصر مورد استقبال فراوان قرار گرفته و بارها تجدید چاپ شده است. از ویژگی‌های علامه عسگری، بیان روشن و واضح و نثر بسیار روان و سلیس آنهاست که خواننده را برای درک مطلب از ادبیات ثقیل به دور می‌دارد

از جمله کتب‌ علامه عسگری، کتاب‌هایی هستند که در بحث‌های قرآنی نگاشته شده‌اند مانند:

   القرآن الکریم و روایات المدرستین در 3 جلد که جلد اول به دروس مقدماتی جلد دوم به روایات مکتب خلفا و جلد سوم به روایات مکتب اهل بیت می‌پردازد و عقائدالاسلام من القرآن الکریم در 3 مجلد که یکی مربوط به مبدا تا معاد است دیگری به سیره انبیا و اوصیا اختصاص دارد و یکی هم با عنوان آخرین شریعت به چاپ رسیده است.

برخی دیگر از کتب علامه پیرامون تعالیم اسلامی نگاشته شده‌اند که از این قرارند:

   تعالیم الاسلام، احکام الاسلام، منتخب الادعیه، الاداب الاسلامیه، السیاسه فی الاسلام او الاحکام السلطانیه، الامراض الاجتماعیه و علاجها و معالم المدرستین در 4 جلد.

تعدادی دیگر از کتب علامه عسگری مربوط به بررسی سنت پیامبر اسلام است، این کتاب‌ها از این قرار است:

   احادیث ام المومنین عایشه در 3 جلد، عبدالله ابن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی در 3 جلد، سلسله بحث‌هایی پیرامون صحابی پیامبر و احادیث ساختگی، صد و پنجاه صحابی ساختگی (صحابیانی از طایفه تمیم)، صد و پنجاه صحابی ساختگی (صحابیانی از قبایل دیگر)، صد و پنجاه صحابی ساختگی (تکمله بحث صحابیانی از قبایل دیگر)، راویان ساختگی، انواع روایت‌های ساختگی و سازندگان احادیث، روایات دروغین و روایات زنادقه و غلات، سیره رسول خدا و اهل بیت و خدیجه ام المومنین، شناخت صحابی (کسانی که پیامبر را دیده‌اند و از ایشان روایت کرده‌اند)، شناخت صحابی (کسانی که پیامبر را دیده‌اند اما از ایشان روایت نکرده‌اند)، شناخت صحابی (کسانی که جزو صحابیان شمرده می‌شوند ولی پیامبر‌(ص) را ندیده‌اند و از ایشان روایت نکرده‌اند)، نقش ائمه‌(ع) در احیاء دین در 17 جلد، علی مائده الکتاب و السنه در 16 جلد. در این بین کتب دیگری وجود دارند که در دسته‌بندی فوق نمی‌گنجند. این کتب عبارتند از:

   منتخب الادعیه، المصطلحات الاسلامیه، منهج البحث التاریخی، حدیث الکساء، افترائات و اکاذیب عثمان الخمیس فی کتابه «لله و للتاریخ»، سقیفه، ادیان آسمانی و مساله تحریف، صلاه ابی بکر، مع ابی الفتوح التلیدی فی کتابه «الانوار الباهره».

   از میان کتب علامه بسیاری از آنها به زبان‌های فارسی، انگلیسی، اردو، ترکی، کردی، بنگلادشی و ... ترجمه شده است.

برخی کتب علامه عسگری بیش از بقیه توجه همگان را به خود معطوف کرده است. «القرآن الکریم و روایات المدرستین» که در 3 جلد تنظیم شده است از این جمله است.

   علامه عسگری در رابطه با موضوع و هدف این کتاب چنین گفته است:

می‌دانید که حاجی‌نوری (محدث نوری) کتابی دارد با عنوان فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب. این کتاب، چاپ سنگی بود و کمتر کسی از شیعه و سنی آن را دیده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، احسان ظهیر با پول وهابی‌ها فصلی از این کتاب را که حاوی احادیث شیعه در باب تحریف قرآن بود چاپ کرد و اسمش را «الشیعه و القرآن» گذاشت. این کتاب و امثال آن، باعث شد که بعد از انقلاب، حدود دویست کتاب کوچک و بزرگ در رد شیعه، فقط در هند به چاپ برسد. در حالی که اصل حرف محدث نوری اشتباه است. در کتاب «القرآن و روایات المدرستین» سعی کرده‌ام تمام اعتقادات شیعه را درباره قرآن، شفاف و مستند و دسته‌بندی شده بیاورم.

  «عقاید الاسلام من القرآن الکریم» که در 3 جلد تنظیم شده است یکی از طرح‌های مفصل و عالمانه علامه است که با هدف تقریب و وحدت بین فرقه‌های مسلمین تنظیم شده است و در واقع استخراج عقاید اسلام از درون قرآن کریم است.

علامه عسگری در رابطه با این کتاب خود چنین می‌گوید: در امت‌های گذشته، مجموعه وحی الهی به پیامبران، همه دین را در بر می‌گرفت، احکام، عقاید و اخلاق؛ یعنی جزییات شریعت هم در کتاب آسمانی آنان وجود داشت. بعد از فوت پیامبرشان، زورگویان و حاکمان قدرتمند به تدریج هرچه را از کتاب آسمانی که مخالف اهداف و امیالشان بود حذف و تحریف و کتمان می‌کردند. بدین ترتیب مدتی پس از فوت وصی هر پیامبر، ربوبیت خدای تعالی اقتضا می‌کرد که پیامبری دیگر بفرستد و شریعت را تجدید کند، اما دین خاتم و نبی خاتم با ادیان گذشته متفاوت بود و خداوند تبارک و تعالی اراده کرده بود که این دین را به دو گونه به پیامبر وحی کند؛ یکی وحی به لفظ که همان قرآن است و تحریف ناپذیر،‌ دیگری وحی به معنا که لفظش از پیامبر است و ما به آن حدیث می‌گوییم.

   

  «معالم المدرستین» از دیگر کتب برجسته علامه عسگری است که در 4 جلد تنظیم شده است و دارای چنین مباحثی می‌باشد: بحث و بررسی پیرامون منابع و مصادر شریعت اسلامی در دو مکتب امامت و خلافت، همچنین بحث‌های دو مکتب درباره صحابه و صحابی بودن، سنت پیامبر(ص) و قیام امام حسین(ع) برضد انحراف از سنت پیامبر(ص) که بر اثر جهاد و عمل به رای پدید آمده بود و نیز تمکین و توانایی امامان شیعه(ع) در اعاده و بازگرداندن سنت پیامبر(ص) به جامعه اسلامی پس از قیام امام حسین(ع) از جمله مطالب است که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.

همچنین در بخشی دیگر مصطلحات بحث امامت و خلافت مانند شورا، خلیفه و خلیفه خدا در زمین، امیرالمومنین، امام، امر و اولی‌الامر، وصی و وصیت توضیح داده شده است.

  «احادیث ام المومنین عائشه» کتاب مهم دیگر علامه عسگری است. او در جلد اول این کتاب که در 4 جلد به نگارش درآمده است، به بازگویی وقایع دوران پیامبر(ص) تا پایان خلافت عثمان پرداخته است. عایشه در خانه پیامبر و نگاهی گذرا به زندگی عایشه و تعدد همسران پیامبر از جمله مسایل مطرح شده در جلد اول است.

   دوران امیرالمومنین(ع) نیز عنوان جلد دوم کتاب است که نویسنده در آن قسمتی از حوادث و پیش‌آمدهای تاریخی را از کتاب‌های معتبر و مدارک اصلی و اولی نقل کرده و در دسترس خواننده قرار داده است تا خواننده بتواند با خواندن آن شخصیت واقعی عایشه را بشناسد. در جلد سوم این کتاب نقش عایشه در تاریخ اسلام و در دوران معاویه بررسی شده است. در جلد چهارم نیز روایاتی که از عایشه نقل شده و روایاتی که به دروغ به او نسبت داده شده ذکر شده است.

علامه عسگری در «عبدالله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی» در 3 جلد با دلایل کافی اثبات می‌کند که عبدالله بن سبا یک موجود خیالی و پنداری است و حکایاتی که تاریخ‌نویسان در رابطه با او می‌گویند و او را سازنده مکتب تشیع قلمداد می‌کنند مشتی دروغ بیش نیست.

در مجموعه مباحث کتاب‌های «صحابیان ساختگی»، علامه عسگری به شرح تعدادی از صحابیان ساختگی می‌پردازد که با فرصت‌طلبی و دوست‌نمایی گرد پیامبر(ص) را گرفته بودند و جزو اصحاب به شمار می‌آمدند و گاه و بیگاه به عناوین مختلف در مقام تحریک دیگران برآمده و با ایجاد فتنه و آشوب، نظام مجتمع اسلام را بر هم می‌زدند.

علامه عسگری در زمان فوت نیز طرح‌ها و ایده‌هایی در سر داشت که همفکران او در دانشگاه اصول الدین و سایر هم‌سنگرانش می‌توانند با به سرانجام رساندن آنها تاثیر افکار علامه و وحدت مذاهب اسلامی را بیشتر کنند.


[ یکشنبه 91/1/20 ] [ 7:27 عصر ] [ علی محمدی ]

عنایت الهی

علامه طباطبایی در زندگی نامه خویش می گوید: در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم، نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یک بار «عنایت خدایی» دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم. بساط معاشرت با غیر اهل علم را به کلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد (به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه می گذراندم و همیشه درس فردا شب را پیش مطالعه می کردم. اگر اشکالی پیش می آمد، با هر خودکشی بود، حل می نمودم. وقتی در کلاس درس حضور می یافتم، از آن چه استاد می گفت، قبلاً روشن بودم. هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبرده ام.

مقام علمی

ایشان چند تا نظریه در فلسفه دارند؛ نظریاتی در سطح جهان که شاید پنجاه یا شصت سال دیگر ارزش این ها روشن بشود... البته ایشان تنها در ایران شناخته شده نیستند، بلکه در دنیای اسلام و حتی در اروپا و آمریکا هم مستشرقینی که با معارف اسلامی آشنا هستند، ایشان را به عنوان یک متفکّر بزرگ می شناسند. (استاد شهیدمطهری)

در زمان رژیم ستم شاهی، آمریکاییان تلاش داشتند تا برای تدریش فلسفه شرق، ایشان را به یکی از دانشگاه های ایالات متحده آمریکا ببرند. دولت آمریکا برای عملی کردن این برنامه، به محمد رضا شاه معدوم متوسل شد. وی هم از حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) خواست که این موضوع را به اطلاع علامه برسانند. امّا ایشان نپذیرفتند.

لطافت طبع

طبعی لطیف و زیبا داشت. به مناظر زیبا، درخت، چمن و گل علاقه بسیاری ابراز می کرد. اشعار زیبایی می سرود. سروده های بسیاری از شاعران کهن متأخر را حفظ بود... صاحب قلم و نویسنده بود. هم به فارسی محکم و متین می نوشت و هم به فارسی شیوا و رسا.

علاقه به نقاشی

از همان دوران کودکی به نقاشی بسیار علاقه داشت. خودش تعریف می کرد که تمام پول و وقت خود را در این سنین صرفِ خرید کاغذ و نقاشی بر روی آن می کرد. (نجمة السادات طباطبایی ـ دختر علامه)

بنده راستین خدا

هنگام تطبیق ترجمه با متن عربی تفسیر المیزان، وقتی به آیه های رحمت یا غضب یا توبه برمی خوردیم، ایشان دگرگون می شد و می کوشید تا من متوجه حالتش نشوم. در یکی از روزهای زمستان که زیر کرسی نشسته بودیم، من تفسیرِ فارسی را می خواندم و ایشان به متن عربی نگاه می کردند. بحث درباره توبه، رحمت خداوند و آمرزش گناهان بود. تأثر ایشان در آن لحظه چنان زیاد شد که نتوانست بی صدا گریه کند. سرش را پشت کرسی پنهان کرد و با صدای بلند های های گریست.

(حجة الاسلام محمد باقر موسوی همدانی)

اهمیت المیزان

می توانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبه های خاصی... بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا به امروز نوشته شده است.

اصولاً من بیشترِ مطالبی را که در کتاب ها و نوشته های خود دارم، شاید ریشه هایش را از علامه طباطبایی و به ویژه از المیزان گرفتم... .

این تفسیر همه اش با فکر نوشته نشد. من معتقدم که بسیاری از این مطالب، از الهامات غیبی است. کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم.

(استاد شهید مطهری)

در برابر قرآن

در یکی از روزها که مشغول ترجمه المیزان بودم، قرآن دستم بود و تفسیر هم روبه رویم. می خواستم کتاب دیگری را باز کنم، امّا چون احتمال داشت آن صفحه مورد نظر قرآن بسته شود و آن را گم کنم، قرآن را پشت و رو روی زمین نهادم. علامه طباطبایی که نگاه می کرد، فوری قرآن را برداشت و بر آن بوسه زد و به من گفت: دیگر از این کارها نکنید.

(حجة الاسلام سید محمد باقر موسوی همدانی)

اخلاص

وقتی در جلسه ای که علامه حضور داشت، دانشمندی از تفسیر المیزان ستایش کرد، علامه فرمود: تعریف نکن که خوشم می آید؛ و وقتی این احساس در من به وجود بیاید، خلوص و قصد قربتم را از بین می برد.

احترام به نظر دیگران

یک روز علامه طباطبایی مرا خواستند و فرمودند: دوست دارم تفسیر المیزان ترجمه شود و نظرم این است که شما این کار را بکنید.

من پذیرفتم و جلد اول را در دو مجلّد ترجمه کردم. خدمتشان آمدم و عرض کردم: آقا! شما استادید و بزرگوار و صاحب نظر؛ ولی من هم آدمی هستم که نمی توانم در همه مسائل تقلید کنم. در این بحث های شما که ترجمه می کنم، می خواهم استقلال فکری خودم را از دست ندهم. اگر جایی اختلاف نظر داشتم، آیا اجازه می فرمایید در پاورقی نظر خویش را بنویسم، یا اجازه نمی فرمایید؟

ایشان در حالی که تبسم بر لب آوردند، جمله پرمعنایی فرمودند. گفتند: آقای مکارم! اگر ما از خودمان انتقاد بکنیم، بهتر از این است که دیگران از ما ایراد بگیرند. بگذارید ما خودمان بحث هایمان را نقد کنیم؛ نه اینکه بیگانگان این کار را بکنند.

بعد افزودند: پیشنهادی که دارم این است که اگر شما جایی ایراد داشتید، قبلاً بیایید با من بحث کنید؛ اگر من شما را قانع کردم، تمام.

گفتم: اگر قانع نشدم چی؟

فرمودند: ایرادتان را در پاورقی نوشته، جواب من را هم بنویسید و قضاوت را به خوانندگان واگذار کنید.

(آیت الله ناصر مکارم شیرازی)

ادب به اهل بیت (علیهم السلام)

در مجالس روضه و مرثیه های روز جمعه شرکت می کرد و گاه چنان از شنیدن مصائب کربلا و ائمه (علیهم السلام) منقلب می شد که زارزار می گریست و تمام بدنش می لرزید. بی گمان بسیاری از موفقیت های او نتیجه همین خصلت بود.

ایشان به عزاداری در منزل ما ـ که بیش از یکصد سال سابقه دارد ـ بسیار علاقه داشت. می آمد و در گوشه ای می نشست. در سکوت کامل و با خلوص و پیراسته از هر گونه ریا اشک می ریخت.

(آیت الله برقعی)

شدت علاقه علامه به امام حسین (علیه السلام) در حدی بود که درس و بحث ایشان که هیچ روزی از ایام سال تعطیل نمی شد، در روز عاشورا تحقیق و پژوهش و کارهای علمی خود را کنار می نهاد.

در ماه های آخر عمر، با همه کسالتی که داشت، زیارت حضرت رضا (علیه السلام) را ترک نکرد. با آغوش باز و با آن سن بالا و بیماری باز جمعیت را می شکافت و با علاقه خود را به ضریح می رسانید و بر آن بوسه می زد. با زحمت او را جدا می کردیم. علامه می گفت: من به حال این مردم که عاشقانه ضریح را می بوسند، غبطه می خورم.

هیچ به خاطر ندارم از اسم هر یک از ائمه (علیهم السلام) بدون ادای احترام گذشته باشند... گاهی که از محضرشان «التماس دعا»یی درخواست می شد، می گفتند: بروید از حضرت بگیرید. ما این جا کاره ای نیستیم.

(دکتر احمدی)


[ چهارشنبه 91/1/16 ] [ 3:24 عصر ] [ علی محمدی ]

اطراف ما بسیاری کتب ، مقالات و نظریه ها و اندیشه ها هست ؛ این روزا با اینترنت  میشه خیلی راحت به کتابخانه های بزرگ دیجیتالی دسترسی پیدا کرد فقط کافیه  یه واژه را تو گوگل جستجو کرد .

یه سوال جدی مطرحه در میان این فوق اقیانوس مطالب سراغ چی بریم ؟چه مطلبی و چه مکتبی و از چه کسانی  مطالعه کنیم ؟

سراغ فیلسوفان برویم یا روحانیون یا عرفا یا داستان نویسان یا جامعه شناسان یا ......

اگر ندانیم چه می خواهیم بازی می خوریم و مثل بادکنک باد کرده فقط تو مغزمون اطلاعات بی فایده میره که هیچی نداره و با کوچکترین اشاره می ترکه

دوستی داشتم که می خواست در مورد آرای فلان فیلسوف در مورد جوهر بودن جسم مطالعه و تحقیق کند.

واقعا بعضیا خیلی بی دردند...

مولانا می گوید شخصی سرش را دراز کرده بود در جویی تا آب بخورد فردی آمد و یه پس گردنی به او زد این بیچاره با آه و ناله آمد و گفت چرا ظلم می کنی باید بریم دادگاه تا حقت را کف دستت بگذارند طرف مقابل گفت قبل اینکه بریم دادگاه بیا و به یک سوال من جواب بده این صدایی که بلند شد به نظرت از گردن تو بود یا از دست من ؟

اون بیچاره ای که پس گردنی خورده بود و درد داشت گفت تو درد نکشید ه ای اگر آدم دردکشیده ای بودی این حرف را نمی زدی

حکایت افرادی که سراغ موضوعات بی ربط برای مطالعه و تحقیق می روند حکایت این فرد است

ما در جامعه این همه درد داریم در وجود خودمان کلی سوالات بی جواب مانده داریم.

مطالعات ما باید در راستایی باشد که وضع من ،اخلاق من ،باورهای من و اطرافیانم را پس از آن مطالعه و تحقیق بهتر کند و الا افسانه بافی زیاد است.


[ یکشنبه 91/1/13 ] [ 10:16 صبح ] [ علی محمدی ]

هر ساله فقط در ایام ماههای محرم و صفر و رمضان و بسیاری فرصتهای دیگر هزاران منبر تبلیغی در گوشه و کنار کشور عزیزمان برگزار می گردد که قطعا نقش موثری در گسترش و تثبیت فرهنگ دینی در جامعه دارد و بعنوان رسانه ای شفاهی و سنتی می تواند مورد توجه بیشتر نیز قرار بگیرد. اما این فرصت گسترده دچار آسیبهایی عمومی از حیث محتوای می باشد که در این مجال به برخی از آنها اشاره می گردد.

ناگفته نماند حقیر معتقد است در بخشی از بدنه حوزویان، بدلیل نداشتن روحیه پذیرش و نشنیدن نقدها و سخنان گوناگون و... مشکل اصلی "جهل مرکب" است یعنی ایشان به بسیاری مسائل توجه ندارند و از این بی توجهی نیز بدلایل مذکور ناآگاه اند و این خود ضعفی اخلاقی است و نقصانی در معارف دینی و بخشی از ناکارایی این آموزه ها را در همین مساله و طی نشدن مسیر صحیح خودسازی اجتماعی در ایشان باید جستجو کرد.

· نگرش ظاهر نگر:برخی آموزه های منابر، صرفا ظواهر را مدنظر دارند و اینجاست که دینی شدن ظاهر امور ایشان را ساکت و قاعد می نماید و در فقدان ارزشهای اصیل نیز فریادی نمی زنند. همین روحیه باعث شده تا در تربیت دینی ما نیز همین مدل ارزش گذاری بروز جدی یابد.

·   بی توجهی به اولویت ها: می توان در قرآن کریم و سیره اهل بیت(ع) اولویتهایی را در برخی مسائل نسبت به مسائل دیگر یافت که فقدان آنان، خدشه ای جدی بر روح دین وارد می نماید همچون پایه عدالت لیکن این موضوعات کمتر مورد توجه برخی آموزه های منابر بوده و هستند.

·   بی توجهی به روزآمدی:عدم توجه به اوضاع و احوال و مسائل داخلی و خارجی و شرایط و نیازهای جامعه و طرح مسائل بر اساس آنها و ارائه نگرش های روزآمد و کارا از آموزه های دینی آفت برخی دیگر از منابر است که بخشی از آن به بی توجهی عملی گویندگان به این مسائل بازمی گردد.

·   بدون بازتولید رفتار: اگر جهت بخشی از آموزه های منابر حداقل در مسائل تحلیلی و اخلاقی، ارجاع مخاطب به رفتار و ارائه نکاتی عینی برای طی آن طریق باشد دیگر شرکت در دهها جلسه مثلا در طول محرم و صفر با کمترین اثرات در رفتار شنوندگان مواجه نخواهد بود و البته مستلزم طی شدن آن مسیر و شناخت دقیق انسان و سازوکار وجودی وی در گوینده خواهد بود.

· غیراستدلالی: آموزه های منابر خصوصا برای نسل جدیدی که با افکار گوناگون روبروست و فضای پررنگ ایدئولوژیکی نیز و جود ندارد که او را وادار به تعبد کند، استدلالی و منطقی بودن را می طلبد و نمی تواند به ذکر مطالب و پیوند آنها با مقدسات خلاصه گردد.

·   متافیزیک گرایی:تاکید بیش از اندازه برخی افراد بر ذکر کرامات و معجزات و ارائه دینی غیرعقلی و نامستدل به ادله منطقی و انسانی شاید با توهم جذابیت اینگونه مطالب برای عوام توجیه یابد اما نمی تواند به سیره عملی افراد در جامعه مبدل گردد و آنانرا از حیث رفتاری به دین نزدیکتر نماید.

· احساس محوری:برخی منبریان که با استقبال و ضریب دهی نیز روبرو شده اند با تحریک احساسات و تاکید بر ابعاد فردی و عاطفی و باصطلاح جوان پسند و زیبای دین، هر چند مورد استقبال عده ای روبرو شوند اما از عمق اثربخشی کمی برخوردارند و مخاطبشان را با موج احساسی دیگری از دست می دهند.

اینها صرفا اشاراتی کوچک بودند که شاهد مثالهای فراوانی نیز دارند. درباره منابر باید سخن گفت و نوشت چراکه حفظ اصالت آنان منجر به اصلاح جامعه و حفظ دین اصیل خواهد شد و این هدفی بس مهم و متعالی است . ان شاء الله


[ شنبه 91/1/12 ] [ 4:25 عصر ] [ علی محمدی ]

سالهاست که چند و چون نظام تعلیم و تربیت حوزههای علمیه، موضوع تأمّل بسیاری از اندیشمندان و فرهیختگان انقلابی و نواندیش حوزه های علمیه گردیده است. در این سالها، اقدامات ارزشمند بسیاری صورت گرفته و البته مقاومت و مخالفت عده دیگری را به علت استیحاش از آینده و تبعات این اقدامات برانگیخته است. از این رو «جامع نگری»، «تبیین اهداف» و «قدرت ترسیم سازوکارها» از ویژگی های حیاتی هر طرحِ تحول در حوزه های علمیه به شمار میرود. در این مقاله، نویسنده تلاش می کند متناسب با بضاعت بسیار اندک خود و فارغ از اشکالات نظام تعلیم و تربیت کنونی حوزههای علمیه، به تبیین زوایای طرحی اثباتی با موضوع «نظام بایسته تعلیم و تربیت حوزههای علمیه» بپردازد.

1. لازمه تحلیل صحیحِ نظام بایسته تعلیم و تربیت حوزه های علمیه، شناخت جایگاه و رسالت این نهاد قویم و فخیم است. حوزه های علمیه، نه یک نهاد معمولی که نهادی تاریخی است و در سابقه هزار و اندی ساله خود، همواره بار دفاع از اندیشه شیعی و رسالت هدایت و سرپرستی مؤمنین را در سیر و سلوک به حریمِ ملکوت و محضرِ حق بر دوش کشیده است. از این رو، می توان رسالت اساسی حوزه های علمیه را «پاسداری از فرهنگ شیعه در مقابل هجمه های فکری دشمنان و رهبری تکامل جامعه شیعی در فراز و فرودهای تاریخی بر اساس آموزه های وحیانی» دانست. بی تردید طراحی نظام تعلیم و تربیت بایسته، بدون توجه به این نقش بی بدیل و ویژگی منحصر به فرد حوزه های علمیه، امری خطا و ناصواب خواهد بود.

2. نظام تعلیم و تربیت، نمی تواند تنها ساختار درونی حوزههای علمیه باشد. در کنار این ساختار، حداقل وجود دو نظام «پژوهشی» و «تبلیغی» نیز ضروری مینماید؛ زیرا در یک تحلیل ساده از فعالیت های حوزه های علمیه، سه فعالیت «تولید معارف دینی کارآمد»، «پرورش نیروی انسانی کارآمد» و «جریان دادن معارف دینی در جامعه» اجتناب ناپذیر است که عمدتاً سازماندهی این سه فعالیت، به ترتیب در قالب «نظام پژوهشی»، «نظام تعلیم و تربیت» و «نظام تبلیغی» صورت می پذیرد. بنابراین در طراحی نظام تعلیم و تربیت می بایست هماهنگی این ساختار با دو ساختار دیگر کاملاً لحاظ گردد؛ به خصوص اینکه به نظر میرسد در میان سه ساختار فوق، «نظام پژوهشی» از اولویت بیشتری برخوردار است که می طلبد توجه به هماهنگی نظام تعلیم و تربیت با این ساختار، مضاعف گردد.

3. برای ارائه نظام تعلیم و تربیت، لازم است در ابتدا تبیین روشنی از مکانیزم تعلیم و تربیت صورت گیرد. در بسیاری از طرح ها، به جای نظام تعلیم وتربیت، از واژه «نظام آموزش» استفاده میشود؛ ولی سؤال اصلی در این خصوص این است که چنین نظامی که می خواهد «پرورش و رشد منابع انسانی» را تأمین کند، چه فرآیندی را باید دارا باشد؟

تردیدی نیست که «انتقال اطلاعات» به منظور «رشد ذهنی محصّل»، یکی از اقدامات لازم و ضروری در این راستاست؛ ولی آیا این اقدام به تنهایی کفاف پرورش یافتن محصل را می دهد و یا حتی می تواند متغیر اصلی در رشد یافتن منابع انسانی باشد؟

به نظر می رسد هیچ گاه صِرف افزایش اطلاعات نمیتواند منجر به رشد فرد گردد؛ بلکه آنچه موجب رشد و پرورش میگردد، «عمل و اقدام» است؛ یعنی نمیتوان گفت که پرورش، چیزی نیست جز فراگیری و آموختن! حتی در خصوص علوم مقدسی مثل علم توحید و علم فقه نیز قضیه از این قرار است. اگر کسی مسلط ترین فرد به استدلال های اثبات توحید هم باشد، ولی برخلاف اطلاعاتش تصمیم بگیرد و اقدام کند، بی تردید رشدی در او حاصل نخواهد شد. بنابراین باید توجه کرد که پرورش، تنها و تنها در گرو «بهینه تصمیم گیری و موضع گیری» فرد است که صد البته یکی از زمینه های مهم آن، داشتن اطلاعات صحیح است.

حال که ثقل فرآیند پرورش از «آموزش» به «بهینه تصمیم گیری و موضع گیری» منتقل شد، باید توجه داشت که هر فرد، حداقل در سه حوزه «روحی»، «ذهنی» و «عینی» دارای تصمیم گیری و موضع گیری است که لازم است در امر تعلیم و تربیت، همگی آنها مورد توجه قرار گیرند. اگر کسی مرتب به امور متعدد گرایش یابد و نظام حساسیت ها و تمایلاتش دگرگون گردد، مطمئناً نمی تواند در هیچ زمینه ای پرورش یابد. مسلماً چنین شخصی حتی در برابر سختی های آموزش نیز دوام نخواهد آورد و از تحمل رنج تعلم عاجز خواهد بود.

لذا اولین حوزه تصمیم گیری و اراده هر شخص را میتوان «حوزه حساسیت ها و تمایلات» قلمداد کرد. «تفکر و سنجش» نیز از دیگر حوزه های عملکرد افراد است. این بدان معناست که «آموختن و علم اندوزی»، یک فعل، و مبتنی بر اراده و خواست متعلم است. اینکه شخص به دنبال چه علمی رود و در گزینش اطلاعات و نحوه چینش مقدمات و استنتاج نتیجه از چه روش و منطقی پیروی کند، بی تردید متوقف بر خواست و تصمیم اوست.

پس از دو حوزه تمایلات(روح) و اطلاعات(ذهن)، حوزه رفتار جوارحی(عینی) را می توان حوزه سوم عملکرد و موضعگیری افراد به حساب آورد. بر این اساس، باید دقت کرد که نظام تعلیم و تربیت، صرفاً یک نظام آموزشی با هدف انتقال معلومات استاد به شاگرد نیست؛ بلکه نظامی است که تلاش میکند همزمان و با حفظ اولویت، پرورش روحی، رشد ذهنی و ارتقاء عملکرد عینی را مدّ نظر قرار دهد و از این رهگذر، «ولایت و سرپرستی همه جانبه دانش پژوه» را متکفّل گردد.

4. مطلب دیگر اینکه بررسی نظام تعلیم و تربیت حوزه های علمیه را میتوان از سه منظر «محتوای تعلیم و تربیت»، «روش تعلیم و تربیت» و «نظام مدیریتی تعلیم و تربیت» پیگرفت. در بحث محتوای آموزشی، بایسته های علومی که موضوعات فعالیت های حوزه های علمیه را تشکیل میدهند، ترسیم می شوند و در بحث روش آموزش، کیفیت و مراحل دوره های آموزشی مورد دقت قرار می گیرد و در نهایت، در بحث نظام مدیریتی، به چگونگی تنظیم اقدامات لازم برای تحقق یک نظام آموزشی پرداخته میشود. البته در این مقاله به علت ضیق مجال، صرفاً به بررسی فهرست وار محتوای تعلیم و تربیت و شیوه تعلیم و تربیت اکتفا می شود و بررسی نظام مدیریتی تعلیم و تربیت به فرصتی دیگر موکول میگردد.

ــ در بررسی محتوا، ابتدا باید موضوعات و مواد اصلی دروس را مشخص نمود که با توجه به آنچه که در ابتدای مقاله در خصوص رسالت حوزه های علمیه گفته شد و همچنین با توجه به اینکه سرپرستی و ولایت جامعه چیزی جز شکل دهی «نظام حساسیت ها و تمایلات»، «نظام عقاید و اطلاعات» و «نظام رفتار و عملکردِ جامعه» بر محور «تعبد به مشیت خدای متعال» نیست، می توان نتیجه گرفت که موضوعات اصلی فعالیت فرهنگی و علمی حوزههای علمیه، سه حوزه اخلاق(معارف ارزشی)، کلام و فلسفه(معارف توصیفی) و فقه و اصول(معارف تکلیفی) می باشد که در این میان، علم اخلاق، متکفل پرورش روحی جامعه، علم کلام، متکفل رشد ذهنی جامعه و علم فقه، متکفل ارتقاء رفتار جامعه خواهد بود.

بعد از تعیین مواد اصلی دروس، مهم ترین مطلبی که باید مورد توجه قرار گیرد، تناسب محتوای ارائه شده به طلاب با رسالتی که باید در آینده جامعه به دوش بکشند، می باشد. این تناسب، شاخصه اصلی ارزیابی کم و کیف محتوای نظام تعلیم و تربیت است. بر این اساس، آنچه که به عنوان محتوا به طلاب منتقل میشود، باید حتماً متناسب با شرایط کنونی جامعه باشد که با در نظر گرفتن پیروزی معجزه وار انقلاب اسلامی و موقعیت استثنایی حال حاضر شیعه در درون و بیرون کشور، باید «تناسب و یا عدم تناسب با نیازهای حکومت اسلامی» را اصلی ترین معیار نقض و ابرام محتواها قلمداد کرد.

در همین راستا، «اخلاق، کلام و فقه» می بایست از سطح «فردی» به «اجتماعی»، از سطح «یکسان نگر و بسیط بینی» به «اولویت بندی کثرات»، از سطح «کلی گویی و یا مسئله گویی» به «ارائه نظام فکری و برنامه دهی» و بالأخره از سطح «انتزاع نگری» به «مجموعه نگری» ارتقا یابند. البته کلید این تحولات، تفطن مسئولان نظام تعلیم و تربیت حوزههای علمیه به این نکته است که موضوعِ رسالت حوزه های علمیه در بعد از انقلاب اسلامی به نسبت قبل از آن، نه یک تفاوت جزیی که شاهد یک «تغییر مقیاس» بوده و در آن، موضوع رسالت حوزه از «آحاد شیعیان» به «جامعه شیعی» ارتقاء یافته است.

به تعبیر دیگر، در قبل از انقلاب اسلامی موضوع مبتلابه حوزه های علمیه «اسلامیت تصمیم گیری های روحی، ذهنی و عینی آحاد مؤمنین» بوده است؛ در حالی که موضوع مورد ابتلای آن در بعد از انقلاب «اسلامیت تصمیم گیری های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی حکومت» و «تنطیم عادلانه اختیارات اقشار مختلف جامعه» است. این موضوع جدید اقتضا میکند که حوزه های علمیه خود را از تئوری «فردسازیِ مستقل از جامعهسازی» رها کرده، باور کند که در وضعیت موجود، حتی «فردسازی» نیز در گرو «اسلامی سازی جامعه» است.

ــ در بررسی «روش تعلیم و تربیت»، چند نکته باید مورد لحاظ قرار گیرد:

اول توجه به رسالت خطیر حوزه های علمیه در پاسخگویی به نیازمندی های نظام اسلامی؛

دوم، توجه همزمان به پرورش روحی، ذهنی و رفتاری طلاب؛ این نکته موجب می شود که در طراحی و برنامه ریزی علمی و تربیتی دچار «ذهن محوری» نشویم و با «جامع نگری» نسبت به توانمندی ها و استعداد افراد، رشد همه جانبه آنها را پی بگیریم.

سوم اینکه باید آرزوی جامع الاطراف بودن یک طلبه در همه علوم را به علت ناممکن بودن آن به فراموشی سپرد و به دنبال جامع الاطراف کردن «نظام دانش آموختگان حوزه های علمیه» بود. به تعبیر دیگر، هر چند امکان اینکه یک طلبه بتواند تمام نیازمندی های جامعه را پاسخ دهد وجود ندارد؛ ولی با یک روش مناسب و تربیت تخصصی طلاب در حوزههای مختلف، میتوان به خوبی تمام گستره نیازمندی های جامعه را در سه سطح «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» و در سه فعل «پژوهش، آموزش و تبلیغ» پوشش داد. البته باید توجه کرد که پاشنه آشیل تخصصی کردن نظام تعلیم و تربیت در حوزه های علمیه، «کیفیت ارتباط رشته های مختلف» است که خود، فصل مفصلی می طلبد و حوصلهای افزون بر این!

در هر صورت به نظر میرسد که فارغ از رشته های تخصصی، میتوان روش تعلیم و تربیت را در سه مرحله تعریف نمود.

مرحله اول، مرحله «هویت بخشی» و «اصلاح جهت گیری ها» است. خروجی این مرحله باید طلبه ای باشد که علاوه بر دغدغه سیر و سلوک و جلب رضوان الهی، خود را سربازی در خدمت اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی که همانا زمینه سازی برای تحقق وعده الهی فرج است، بداند. به تعبیر دیگر، در این مرحله طلبه باید از سطح «عرفان فردی» عبور داده شده، وارد در «عرفان اجتماعی- حماسی»(عرفان عاشورایی) گردد. همچنین در این مرحله، طلبه لازم است که با کلیات معارف دینی آشنا گردد و جایگاه علوم مخلتف حوزوی را به نسبت رسالت اصلی حوزه، آموزش ببیند و تا حدودی با مسائل و سیر تطور آنها آشنا گردد. این مطالب در پرورش روحی و پدید آمدن جسارت نوآوری در او  نقش مهمی میتواند ایفا نماید.

مرحله دوم، مرحله «توانمندسازی ذهنی» است. در این مرحله طلبه به صورت تخصصی با رشته مربوطه خود آشنا می گردد و بر زوایای علمی آن اشراف مییابد. نکته مهم در این مرحله، ضرورت تسلّط طلبه بر «منطق و روش مواجهه» با مسائل مربوط به رشته خود است. به عنوان مثال، کسی که در رشته فلسفه تحصیل میکند، در این مرحله علاوه بر تسلط بر مبانی فلسفی موجود و اشراف بر شقوق مختلف آنها، لازم است که به این توانایی مجهز گردد که بتواند در مواجهه با هر متنی، مطالب آن را تجزیه منطقی کرده، مبانی مطوی و پیشفرض های پنهان آن را استخراج نماید. همچنین کسی که در رشته تبلیغ تحصیل می کند نیز علاوه بر فراگیری مطالب مربوط با تبلیغ، ضروری است که قدرت تجزیه محتوا و شیوههای تبلیغ و استخراج مبانی مختلف آنها از قبیل انسان شناسی و جامعه شناسی و غیره را کسب نماید. بنابراین در این مرحله به جای «فهم مسائل»، بر «روش کشف مبانی» و به جای «تقویت حافظه»، بر «ارتقاء هوشمندی طلبه» تاکید می شود.

مرحله سوم، مرحله «ارتقاء عملکرد» طلاب است. در این مرحله به طلبه کمک میشود تا بتواند پرورش روحی و توانمندی ذهنی خویش را به منصه ظهور درآورد و در عمل به کار گیرد. به عنوان مثال، به محصّل رشته فلسفه کمک می شود تا در راستای هویت دینی و انقلابی خویش و با استمداد از روشهای منطقی فرا گرفته، به تحقیق در مسائل و مبانی فلسفی موجود بپردازد و در صورت نقص آنها در حل معضلات کنونیِ جامعه اسلامی، با نقد و یا نقض آنها، به طرح مسائل و مبانی جدید بپردازد. همچنین به یک مبلغ کمک می شود تا با تجزیه و تحلیل محتواها و شیوههای مختلف تبلیغی، کارآمدترین آنها را «گزینش» کرده، «مهارت لازم» برای جریان آنها را در عمل تبلیغیِ خود را کسب نماید. بدیهی است که در این مرحله، ساختار ارتباط طلبه و استاد - برخلاف مرحله اول که «استاد محور» بود و همچنین برخلاف مرحله دوم که «مباحثه محور» بود - کاملاً ساختاری «طلبه محور» خواهد داشت.

پی نوشت ها:

1. بی تردید قوام تمامی ابعاد «نظام تعلیم و تربیت»، اعم از «تعیین اهداف»، «محتوای آموزشی»، «شیوه آموزش» و «مدیریت آموزش» و ... ، منوط به وجود «نظام پژوهشی کارآمد و خلاق» است؛ هر چند که بدون وجود «نظام تعلیم و تربیت منسجم» نیز، «نظام پژوهشی بایسته» شکل نخواهد گرفت.

2.  آنچه که میبایست در «نظام مدیریتی» مدّ نظر قرار گیرد، عبارتست از «تنظیم افعال بیرونی»(برنامه ریزی)، «انسجام افعال و اختیارات درونی»(ساماندهی) و در نهایت «تنظیم فعالیتهای عملیاتی»


[ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 12:38 صبح ] [ علی محمدی ]
<      1   2   3   4   5      >
درباره وبلاگ

علی محمدی
خیـلــی هـا بـرایـــم دسـت تـکان دادنـد ! امــّا !! کـم بـودند کسانی که تکانــم دادنــد !
پیوندهای روزانه
موضوعات وب
سایت های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 103976