سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تریبون طلبگی

تصور بنده این است که ایشان دو چیز را عامل اصلی در آسیب شناسی دینداری جوانان می دانست:

الف) ناآگاهی جوانان از حقیقت دین؛

ب) آلودگی اخلاقی.

حال ببینیم ایشان در زمان خودشان چگونه تشخیص می دادند که جوانها اسلام را نمی شناسند؛ چگونه است که دانشگاهیها، دانش آموزان سالهای بالا که اهل فکرند و جستجوگرند، از حقیقت دین بی خبرند و تصوری از دین ندارند یا اینکه تصور غلطی دارند .

یکی از نشانه های عامل اوّل، این بود و شاید بتوان گفت این هست که خیلیها دین را یک امر غیر معقول و غیر منطقی می پنداشتند؛ خصوصا قشرهایی که با اندیشه های غربی و علم و فلسفه غربی آشنا بودند. عده ای از آنها تصورشان این بود که اصولاً در دین نباید دنبال یک نظام منطقی و یک نظام عقلایی بود؛ یعنی دین بر نمی تابد که به محک تفکر عقلایی و منطقی زده شود و سربلند از بوته آزمایش بیرون آید.

یکی از کوششهای سترگ مطهری این بود که این تصور را از اذهان پاک کند و نشان دهد، اسلام نظامی است که یک انسان خردمند فرهیخته منطقی هم می تواند به آن باور داشته باشد. دین مجموعه ای از اوهام و تحکمات نیست که کسی بنابر سلیقه ای، عشقی، سابقه ای دنبال آن باشد امّا قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محک علم و منطق را نداشته باشد.

این وجهه نظر، ستون فقرات نظام فکری شهید مطهری بود؛ همّت ایشان این بود که این تهمت را از دین دور کند و به عنوان یک فیلسوف، هیچ وقت اعتماد خودش را به عقل از دست نمی داد و همواره در طرح مباحث و ارتباط با مخاطبان خودش، راهی را که مبتنی بر تفکر عقلانی بود، برمی گزید. بخش قابل توجهی از آثار شهید مطهری را همین دفاع از جنبه عقلانی اسلام تشکیل می دهد، ایشان آن اندازه که به فلسفه اسلامی غیرتمند بود برای این بود که می خواست این توهم را که جهان بینی دینی مبتنی بر یک نظام عقلانی نیست دور کند.

در آسیب شناسی دینداری جوانان، تصور غلط دیگر که به ناآگاهی جوانها از حقیقت دین مربوط می شود «خرافی پنداشتن دین» است؛ یعنی دین را مجموعه ای آمیخته و همراه با خرافات می دانستند.

ایشان در لابلای آثارشان هر جا که فرصت به دست آورده اند، با شجاعت به آن خرافاتی که دامان دین را آلوده و چهره دین را در نظر جوانها، زشت کرده، اشاره و اعتراض کرده اند و با صراحت آنها را نفی کرده اند تحریف زدایی از واقعه عاشورا از این نمونه است.

یکی دیگر از آسیبهایی که در این بخش مطرح است، منافی دانستن دین با علوم جدید و پیشرفت و صنعت و توسعه و امثال آن است.

البته امروز دیگر این مسأله حل شده ولی شاید هفتاد سال پیش، یک گره کور بوده است. تصوّر بسیاری از کسانی که با علوم غربی کم و بیش آشنا بودند، این بود که علم، رقیب دین است و آنجا که علم نباشد، دین مطرح است و آنجا که علم مطرح است دیگر جایی برای تفکر دینی باقی نمی ماند. و خیلیها فکر می کردند که دوران علم فرا رسیده و دوران دین سپری شده است.

مطهّری سعی کرد با این درد مبارزه کند و تفهیم بکند که شناخت قانونمندیهای طبیعت، تحت عنوان علوم تجربی و بیان آن در قالب قوانین ریاضی، هیچ منافاتی با دین و دینداری ندارد، بلکه این از لوازم جامعه اسلامی است؛ لذا بخشی از آثار خود را به این اختصاص داده بود.

یکی دیگر از آفاتی که در این باب بود و هست، این تصوّر است که دینداری با زندگی سعادتمندانه در دنیا منافات دارد. خیلیها از دینداری و دین فرار می کردند و حرفشان این بود که: با دین و دینداری نمی شود خوشبخت بود و زندگی درست و حسابی داشت. این کشورها و شهرهای اسلامی را ببینید، همه چیزشان آشفته و بی نظم است، قوانینشان عمل نشده است، نه نظمی، نه نظافتی، نه بهداشتی؛ امّا آنهایی که دین را در حاشیه قرار داده اند زندگیشان سعادتمندانه و مرتب و منظم است. مطهّری، در این زمینه هم کار کرد.

یکی دیگر از مباحث در همین زمینه، تصوّر ناتوانی دین در اداره جامعه در مسیر تحولات زمانه بود، خیلیها انتقاد می کردند و این تصوّر را داشتند که چگونه ممکن است با تحولات شگرفی که در روزگار ما به ظهور می رسد، دین همچنان بتواند درمان دردها باشد و تناسب خود را با نیازهای بشر حفظ کند.

ایشان سخنرانیهای متعدّدی تحت این عنوان کردند، کتاب و مقاله نوشتند، بحث خاتمیت به همین مسأله مربوط می شود و یا سخنرانیهایی که بعد از شهادتش به نام «اسلام و مقتضیات زمان» به چاپ رسید، به همین مطالب مربوط است.

موضوع مهمّ دیگری که جوانها را از دین و معنویت و خداشناسی و خداپرستی دور می کند و از مقوله شبهات فکری و نظری نیست، مشکل اخلاقی است که یک بلیه ای است که خصوصا دامنگیر جوانان، به لحاظ سن و سال و بحران غرایز و مقتضیات موجود و موانع مفقود در جامعه آن روز بود. مطهری، از این باب خیلی رنج می برد.

ایشان در کتاب علل گرایش به مادیگری که از نام این کتاب پیداست که یک نوع آسیب شناسی است یکی از علل گرایش به مادیگرایی را همین مفاسد اخلاقی ذکر می کنند و می گویند: وقتی یک کسی در مسیر مفاسد اخلاقی افتاد، فساد اخلاق زمینه اعراض او از دین می شود؛ چون دین را مزاحم تمنیات خود می بیند و اگر جامعه ای پاک باشد به انحای گوناگون، مستعد دینداری می شود و اگر در جامعه ای فساد باب شود، مردم از دین دور می شوند خصوصا جوانها.


[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 6:41 عصر ] [ علی محمدی ]
درباره وبلاگ

علی محمدی
خیـلــی هـا بـرایـــم دسـت تـکان دادنـد ! امــّا !! کـم بـودند کسانی که تکانــم دادنــد !
پیوندهای روزانه
موضوعات وب
سایت های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 103864