سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تریبون طلبگی

دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است . حقایق این دین تدریجا در نظر مردم ، واژگونه شده است ، و علت اساسی گریز گروهی از مردم ، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می‏شود . این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می‏بیند . هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیش از یک طرف ، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف‏ دیگر ، سبب شده که اندیشه‏های اسلامی در زمینه‏های مختلف ، از اصول گرفته‏ تا فروع ، مورد هجوم و حمله قرار گیرد . بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید .                                                             

همچنانکه در برخی از نوشته‏های خود یادآور شده‏ام ، انتشارات مذهبی ما از نظر نظم ، وضع نامطلوبی دارد . بگذریم از آثار و نوشته‏هائی که اساسا مضر و مایه بی آبروئی است ، آثار و نوشته‏های مفید و سودمند ما نیز با برآورد قبلی نیست ، یعنی بر اساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها صورت نگرفته است ، هر کسی به سلیقه خود آنچه را مفید می‏داند می‏نویسد و منتشر می‏کند ، بسی مسائل ضروری و لازم که یک کتاب هم در باره آنها نوشته‏ نشده است و بسی موضوعات که بیش از حدلازم کتابهائی در باره آنها نوشته شده است و هی پشت سر هم نوشته می‏شود . از این نظر ، مانند کشوری هستیم که اقتصادش پایه اجتماعی ندارد ، هر کسی به سلیقه خود هر چه می‏خواهد تولید می‏کند و یا از خارج وارد می‏نماید.

  استاد شهید مطهری ( عدل الهی ص 13 و 14)


[ دوشنبه 90/10/26 ] [ 4:49 عصر ] [ علی محمدی ]

بزرگان ما وقتی دست به قلم بردند، چیزهائی نوشتند که فخر عالم شد. الآن مشرق و   مغرب عالم، وقتی می‌خواهند تفسیر نگاه کنند، تفسیر مرحوم طبرسی را می‌بینند  . مجمع‌البیان را سنّی خیلی متعصّب و متصلّب هم کاملاً می‌خواند و استفاده می‌کند و   چاپ می‌کند. مقتدرترین کشور مرکز تسنن، مصر است. سابقه‌ی علمی و قدرت علمی مصر   معلوم است. آن‌ها مجمع‌البیان را چاپ می‌کنند و محور قرار می‌دهند. وقتی ایران داشت جشن 2500 ساله‌اش را می‌گرفت، کسانی که از مصر می‌آمدند، می‌گفتند: ما از کشوری آمده‌ایم که جشن 6000 ساله‌اش را پشت سر گذاشته، به شمایی که دارید جشن 2500 ساله می‌گیرید، تبریک می‌گوئیم. یعنی شما اگر 2500 سال شناسنامه دارید، شناسنامه‌ی ما 6000 ساله است. این مصر با همه‌ی قدرتمندیش مجمع‌البیان را چاپ می‌کند. چون مرحوم طبرسی عاقلانه و عالمانه حرف می‌زند و از ولایت عاقلانه دفاع می‌کند؛ بدون این که کسی را بشوراند.

راز این که بعضی از کتاب‌ها شیعه‌پسند یا سنّی‌پسند است و سالیان متمادی می‌ماند، همان خردمندی و عقل آن‌هاست. نمونه‌اش کار مرحوم سید رضی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه است. خیلی‌ها کلمات نورانی حضرت امیر را جمع کرده‌اند، امّا سید رضی اَعقَل از همه بود. او اگر کلمات نورانی حضرت امیر را جمع می‌کرد و تند و تیزها و صبّ و لعن‌ها را هم می‌آورد که دیگر نهج البلاغه نهج البلاغه نبود. این ‌که بیشترین شرح را سنّی‌ها روی نهج‌البلاغه نوشته‌اند، برای این است ‌که سید رضی، عاقلانه جمع کرده است. حرف‌های تند و تیز را که با اتحاد ملی و انسجام اسلامی خیلی هماهنگ نیست و در حدّ گِله است، آن‌ها را کلّاً گذاشته کنار. وقتی وجود مبارک حضرت امیر را با طناب به مسجد بردند، حضرت بالأخره چهارتا حرف زد دیگر! اما آن حرف‌ها در نهج‌البلاغه نیست. حرف‌هایی که وحدت را به‌هم می‌زند نیست. حق با حضرت بود، اما گفتن در آن شرایط مصلحت نبود. مگر حضرت را با سلام و صلوات بردند مسجد؟

در نامه‌هایی که در نهج‌البلاغه هست، چیزی که معاویه‌ی ملعون برای حضرت نوشته: تو یادت باید باشد که با طناب بردندت! در نهج‌البلاغه نیست، ولی جوابش هست. فرمود: بله، من که انکار نکردم؛ این افتخار من است که من تسلیم زور نمی‌شوم، مگر با طناب[1]. امّا چه گفته شد، چه طور بردند، حضرت در موقع با طناب بردن چه فرمود، آن‌ها در نهج‌البلاغه نیست. این عقل سید رضی است.

بیشترین و مهم‌ترین شرح‌ها از نهج‌البلاغه- به استثنای شرح مرحوم إبن میثم- مال همین سنّی‌هاست. إبن أبی الحدید می‌گوید من فکر نمی‌کردم کمتر از چهارده سال طول بکشد، ولی خدا را شاکرم که ده سال طول کشید تا من این کتاب را شرح کردم. مرحوم أمین‌الإسلام طبرسی یک کتاب نوشته و از آیه‌ی ولایت در بحث «إنَّمَا وَلِیکُمُ الله[2]» دفاع کرده، از ولایت در آیات مباهله، تطهیر و غیره دفاع کرده؛ عمیقاً دفاع کرده، ولی بهانه‌ای به دست کسی نداده است. اگر چهارتا صبّ و چهارتا لعن و طرد و شتم در این کتاب بود، دیگر در مصر این کتاب طرف‌دار نداشت و ممکن نبود الآن کسی بگوید فلان سال، سال اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی است.

همه‌ی ما باید کار بکنیم و وظیفه داریم.

 

*دیدار با حوزویان استان مازندران؛ قم، 6 دی‌ماه 1386

 


 1] نهج‌البلاغة، نامه 28

[2] مائده، 55


[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 9:27 صبح ] [ علی محمدی ]

   حتماً آدم‌ های توانمندی را می‌شناسید که هیچ کار مفیدی انجام نمی‌دهند. آنها ساعت ‌های طولانی کار می‌کنند، به خودشان استرس وارد می‌کنند اما پیشرفت خوبی نمی‌کنند.

چون این افراد: 

قبل از اینکه برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر می‌کنند تا 100% برای آن آماده گردند.

یکی از مهمترین چیزهایی که می‌بینیم افراد باهوش را عقب می‌اندازد بی‌میلی خودشان برای قبول کردن فرصت‌ها، فقط به این دلیل است که تصور می‌کنند برای آن آمادگی ندارند.

یادتان باشد که فرصت‌های استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق می‌افتد. اگر می‌خواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیت‌ها استفاده کنید، حتی اگر 100% احساس آمادگی برای آن نکنید.

آنها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه می‌گیرند.

مشغول بودن معمولاً یک شکل تنبلی ذهنی است. بخاطر همین است که می‌گویند عاقلانه ‌تر کار کنید نه سخت‌تر.

کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیندازید. آنها که از همه مشغول‌ ترند بازده کمتری دارند. برنامه پرمشغله‌ باعث می‌شود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.

 سرعتتان را کم‌تر کنید. تعهداتتان را مرور کنید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید.

 یاد می‌گیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمی‌دهند.

علم‌آموزی به این معنا نیست که رشد می‌کنید. رشد زمانی اتفاق می‌افتد که چیزهایی که می‌دانید، زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدم‌ها زندگی نمی‌کنند. فقط روزها را می‌گذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمی‌دهند. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی‌ ارزش هستند. به همین سادگی!

موفقیت در تصمیم به عمل کردن نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.

درگیر و اسیر ایده آل‌سازی همه چیز می‌شوند.

اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرش شدید و ناامیدی و دلسردی می‌شود.

دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایدآل‌گراها نمی‌دهد. تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایدآل انجام ندهیم. این بهترین راه برای دست یافتن به ایدآل‌هاست.

خود را با انتخاب‌های زیاد اشباع می‌کنند.

 اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگیتان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر می‌کنید برایتان مناسب است.

در زندگی خود تعادل ندارند.

وقتی زندگی کاری یا اجتماعی و خانوادگیتان پرمشغله باشد و همه انرژیتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم می‌خورد. اگر می‌خواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید. اینکه یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت. 

وقتشان را صرف دنبال کردن یک دستاورد ساختگی می‌کنند.

اگر در انجام کاری هدفتان به دست آوردن دوستان بیشتر و بیشتر و بالا بردن آمار دوستان باشد، دستاوردهایتان کاملاً ساختگی است. اینها اگر به تعادل و باهدف استفاده شوند، یک هدف منطقی به دنبال دارند. اما اغلب افراد آنقدر خود را درگیر می‌کنند که دلیل اصلی که بخاطر آن شروع به ایجاد رابطه نموده اند را به کلی فراموش می‌کنند.

لذا مهم است که ذهنتان را روی کاری که می‌کنید و دلایل انجام آن تمرکز دهید.

 از خودتان بپرسید: آیا این فعالیت یک تغییر مثبت و محسوس در زندگی من یا فردی دیگر ایجاد می‌کند؟ آیا لازمه یک هدف واقعی است؟

برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.

تصور کنید که در کاری که انجام می‌دهید، مقرر کنید که میزان کاغذ و مدادهایی که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون کاغذ و مدادها هیچ تاثیری در درآمد و ... ندارند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.

رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلیتان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید


[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 9:23 صبح ] [ علی محمدی ]

1- خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است. مطالعه فرآیندی فعال و پویا است و برای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز، خصوصا" قبل از امتحان، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا" به خاطر سپرد .

2- خط کشیدن زیر نکات مهم: این روش شاید نسبت به روش قبلی بهتر است ولی روش کاملی برای مطالعه نیست چرا که در این روش بعضی از افراد بجای آنکه تمرکز و توجه بروی یادگیری و درک مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط کشیدن زیر نکات مهم می گردد. حداقل روش صحیح خط کشیدن زیر نکات مهم به این صورت است که ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را کاملا" درک کنند و سپس زیر نکات مهم خط بکشند نه آنکه در کتاب بدنبال نکات مهم بگردند تا زیر آن را خط بکشند.

3- حاشیه نویسی: این روش نسبت بدو روش قبلی بهتر است ولی بازهم روشی کامل برای درک عمیق مطالب و خواندن کتب درسی نیست ولی می تواند برای یادگیری مطالبی که از اهمیتی چندان برخوردار نیستند مورد استفاده قرار گیرد.

4- خلاصه نویسی: در این روش شما مطالب را میخوانید و آنچه را که درک کرده اید بصورت خلاصه بروی دفتری یادداشت می کنید که این روش برای مطالعه مناسب است و از روشهای قبلی بهتر می باشد چرا که در این روش ابتدا مطالب را درک کرده سپس آنها را یادداشت می کنید اما بازهم بهترین روش برای خواندن نیست.

5- کلید برداری: کلید برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نکات مهم است. در این روش شما بعد از درک مطالب، بصورت کلیدی نکات مهم را یادداشت می کنید و در واقع کلمه کلیدی کوتاهترین، راحتترین، بهترین و پرمعنی ترین کلمه ای است که با دیدن آن، مفهوم جمله تداعی شده و به خاطر آورده می شود.

6- خلاقیت و طرح شبکه ای مغز: این روش بهترین شیوه برای یادگیری خصوصا" فراگیری مطالب درسی است. در این روش شما مطالب را می خوانید، بعد از درک حقیقی آنها نکات مهم را به زبان خودتان و بصورت کلیدی یادداشت می کنید و سپس کلمات کلیدی را بر روی طرح شبکه ای مغز می نویسد؛ در واقع نوشته های خود را به بهترین شکل ممکن سازماندهی می کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص می کنید، تا در دفعات بعد به جای دوباره خوانی کتاب، فقط به طرح شبکه ای مراجعه کرده و با دیدن کلمات کلیدی نوشته شده بروی طرح شبکه ای مغز، آنها را خیلی سریع مرور کنید. این روش درصد موفقیت تحصیلی شما را تا حدود بسیار زیادی افزایش می دهد و درس خواندن را بسیار آسان می کند. و بازده مطالعه را افزایش می دهد.


[ یکشنبه 90/9/20 ] [ 11:55 عصر ] [ علی محمدی ]

مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زین‌العابدین (ع) فرمودند: هر کس عالم و حکیمی نداشته باشد که او را ارشاد کند هلاک می‌شود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یکی اخلاقیات و دیگر عُرفیات  

همان‌طور که به دکتر می‌روی و دستور رژیم غذایی می‌گیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتاب‌ها را می‌خوانی به جایی رسیده‌‌ای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفته‌ای

حضرت‌آیة‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) فرمودند: وقتی شخصی طلبه می‌شود مانند انگور است که بر اثر جوشاندن نجس می‌شود و راه پاک شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند زیرا علم و دانش و مدرک آدمی را مغرور و متکبر می‌سازد و یک طلبه باید آن‌قدر تلاش کند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینکه بتوان از او استفاده کرد.

اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیة‌الله هم بشوی نَفْس تو هم، آیة‌الله می‌شود آن‌وقت بیچاره می‌شود.


[ یکشنبه 90/9/20 ] [ 11:51 عصر ] [ علی محمدی ]

 

یک وقتی گفته می‌شد   اُطْلُبُوا العِلْمَ وَ لَو  بِالصِّینِ  (1)  ، اما الآن جهان متوجه شده و می‌گوید  اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لُو بِقُمٍ  . این که می‌بینید هشتاد کشور یا صد کشور، کمتر یا  بیشتر، از خاور و باختر میانه و دور می‌آیند ایران -بخشی در قم، بخشی در مشهد- روی  حساب همین پیام است که   اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لّوْ بِقُم. معلوم می‌شود که پیام انقلاب به شرق و غرب رسیده است. وجود مبارک رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم با سواد شدن را بر ما واجب کرده و فرمود طَلَبُ العِلْمِ فَریضِةٌ(2)درس خواندن را، عالم شدن را لازم کرده است، اما گفته چه بخوانید یا نگفته؟ گفته چه یاد بگیرید یا نگفته؟ گفته نیازها را توزیع کنید یا نگفته؟

علوم سه‌گانه‌

آن وجود مبارک در عین حال که فرموداُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصّینِ و در عین حال که فرمود طَلَبُ العِلْمِ فَریضِة، آن حضرت- چنان‌ که مرحوم کلینی و سایر محدّثان در جوامع روائی ما نقل کرده‌اند، فرمود الْعِلمُ ثَلاثِةٌ یا إنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثِةٌ. علوم فراوان است، امّا خطوط کلّی و خطوط اصلی علم سه رشته است؛ «آیةٌ محکمة»، «فریضةٌ عادلة» و «سنّةٌ قائمة»(3)این‌ها علومی است که ما در حوزه باید فرا بگیریم.

بخشی از این علوم الحمدلله در حوزه رایج است به نام فقه و اصول. اما بخش دیگرش که بخش عظیم سفارش حضرت است و با نام «آیة محکمة» در جمله‌ی اول قرار گرفته، یا نیست یا بسیار اندک است. تفسیر باید رایج باشد، فلسفه باید رایج باشد، کلام باید رایج باشد، بخش‌های عمیق مناظره‌ای باید رایج باشند، اما نیستند

این‌طور نیست که آیة محکمة به معنی فقه باشد و فریضة عادلة هم به معنی فقه باشد و سنّة قائمة هم به معنی فقه باشد. حضرت این سه رشته را به عنوان سه رشته‌ی اساسی علم در حوزه‌ها واجب کرده است بر فرض شما در فقه و اصول الآن سی‌هزار یا چهل‌هزار شیخ انصاری داشته باشید، این مشکل شما را حل نمی‌کند. شبهه‌ی راسل و امثال راسل را که مکاسب حل نمی‌کند

آیة محکمة جهان‌بینی است، اصول دین و اعتقادات است. خوب، فرض کنیم معنی این‌ها، اعتقادات و جهان‌بینی باشد،‌ بدون بررسی اشکالات شرق و غرب یا با بررسی؟ یک رخش می‌خواهد تا بار رستم را بکشد، یک فلسفه و حکمت متعالیه می‌خواهد. مگر می‌شود آدم خدا را ثابت کند بدون بررسی آن پنجاه اشکال انبار شده؟ حداقل پنجاه اشکال نقد جلوی پای آدم است.

آیة محکمة مربوط به جهان‌بینی است که آیا این جهان حادث است یا قدیم؟ خدا دارد یا ندارد؟ این جهان پایان‌پذیر هست یا نه؟ انسان با مرگ می‌پوسد یا از پوست به‌درمی‌آید؟ میلیون‌ها مردم می‌گویند انسان با مردن می‌پوسد. ما می‌گوئیم از پوست به‌درمی‌آید، مهاجرت است. این‌ها صدها اشکال نقد جلوی پای آدم است. این می‌شود آیة محکمة..

ما آیة محکمة می‌خواهیم و این آیة محکمة اولین سفارش وجود مبارک پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است. فریضة عادلة می‌خواهیم، اخلاق می‌خواهیم. اخلاق غیر از روضه‌خوانی است، غیر از موعظه است، غیر از سخن‌خوانی و سخن‌رانی است.

آیا اخلاق مبدأ علمی دارد یا نه؟ مبادی علمیش کجاست؟ جاودانه است یا نه؟ نظیر رسوم و آداب و سنن ملّی است که تاریخ مصرفش گذشته باشد و هر ملّتی برای خودش یک اخلاق خاصی داشته باشد؟ یا اخلاق یک امر جاوید است؟ ابدی و ازلی است یا نِسبی؟ مبادا کسی خیال کند فن اخلاق در حد رسائل و مکاسب است. خیلی دشوارتر از این‌هاست؛ بررسی شئون نفس است. باید ثابت شود روح وجود دارد و روح مجرّد است و غرب و شرق ندارد تا شما بتوانید یک مطلبی منزّه از شرق و غرب ثابت کنید.

اگر کسی بخواهد بگوید حلال خدا این است إلی یومِ القِیامِة -یعنی زمان و زمین در آن اثر ندارد- باید چیزی را ثابت کند که نه متزمّن باشد و نه متمکّن. اگر روح و تجرّد آن ثابت شد و اگر نزاهت روح از تزمّن و تمکّن ثابت شد، آن وقت می‌توانید بگوئید این حلال إلی یومِ القِیامَة حلال است، این حرام إلی یومِ القِیامَة حرام است. برای هفت میلیارد بشر یک حکم داریم ما. نمی‌شود گفت که اختلاف زمان و زمین در این‌ها اثر دارد. زمانی و مکانی نیست. تا هم‌چنین چیزی را ثابت نکنید، این حرف‌ها پشتوانه ندارد.

وقتی تحوّل در حوزه ثابت می‌شود که وقتی یک ‌نفر چینی یا آمریکائی می‌آید ایران، بفهمد شما حرف تازه دارید. مبادا کسی بگوید این‌ها مشکل است! بله خیلی مشکل است، امّا قوی‌تر از این مشکلات، ارواح مجرّدی است که ذات أقدس إله به انسان داده و به انسان از فیض خود چیزی افاضه کرده است. فرمود: من در انسان یک چیزی به عنوان ودیعه گذاشته‌ام که می‌تواند امانت‌های الهی را حفظ کند. «یای» نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی(4) شرف انسانیت است. یک تعبیری دارد جناب سنائی که مبادا شما به این فکر باشید که کعبه را با زر و زیور بیارائید یا با پارچه‌ی زربافت بیارائید. فکر تزئین کعبه با پرده‌ی زرّین، خیالی باطل است.

کعبه را جامه کردن از هوس است                یای بیتی جمال کعبه بَس است(5)کعبه یک زینت دارد و آن «یای» بیتی است که ذات أقدس إله به ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السلام فرمود: طَهِّرا بَیْتِی(6)همین که این بیت به الله اضافه شد، زینت و جمال کعبه است. شما می‌خواهید کعبه را با زر و زیور بیارائید؟! زینت انسان و‌ زیور انسان هم به همان «یای» نَفَختُ فِیهِ مِنْ رُوحِی است. اگر انسان از روح خدا طرفی بسته است و بهره‌ای دارد، برای او فراگیری آیة محکمة، فریضة عادلة، سنّة قائمة سهل است.

*دیدار با حوزویان استان مازندران؛ قم، 6 دی‌ماه 1386  

[1] وسائل‌الشیعة، ج 27، ص 27

[2] وسائل‌الشیعة، ج 27، ص 27

[3] الکافی، ج 1، ص 32

[4] حجر، 29

[5] دیوان حکیم سنائی

[6] بقره، 125


[ شنبه 90/9/19 ] [ 2:24 عصر ] [ علی محمدی ]

 دین عامیانه چیست؟

دین عامیانه واقعیتی اجتماعی گسترده، تأثیرگذار و غیرقابل چشم پوشی است. این سخن را از سقراط نقل می کنند که سقراط می گفت: اگر در احوال خودمان دقت کنیم می بینیم از ابتدای زندگی و وقتی که به دنیا می آییم، آهسته آهسته از اطرافیان خود  از اعضای خانواده گرفته تا مربیان و مردمی که در محیط زندگی با آنها سرو کار داریم یک سلسله باورها و عقاید دریافت می کنیم. و براساس همین عقاید و باورهای تلقینی است که زندگی مان را سامان می دهیم. اما هیچ وقت به سراغ آزمون و محک زدن این باورها نرفته ایم و هیچ کدام را به بوته ی آزمایش ننهاده ایم تا ببینیم آیا این باورها واقعاً درست هستند یا نادرست، صادقند یا کاذب، حقند یا باطل، و نکته ی مهم این است که هر چه به سمت باورهای مهم می رویم، این نیازمودگی بیشتر می شود و هر چه عقیده ای مهم تر باشد، بی دلیل تر قبول می کنیم.

از نظر جامعه شناسی، دین آموخته ای اجتماعی است وافراد، دین و مذهبشان را از در جریان اجتماعی شدن، می آموزند و کسب می کنند. به واقع در فرایند اجتماعی شدن است که اشخاص به جذب و درونی کردن عناصر بی شمار فرهنگ مشغول می شوند. فرایندی ناخودآگاه، که از طریق آموختن غیررسمی ارزش ها، اعتقادات و باورها ، جریان می یابد. «عاملان اجتماعی شدن و یا اجتماعی کردن» از قبیل والدین، مربیان، همسایگان، دوستان بیشترین تأثیر را در انتقال باورها و اعتقادات دارند. این افراد که به مثابه «افراد مهم» محسوب می شوند نقش و تأثیری دائمی بر افراد دارند، و «تقریباً همیشه این افراد مهم در زندگی مان هستند که نقش عمده در معرفی یک دین به ما و تعیین هویت دینی خاص ما بازی می کنند». ما همه ی چیزهای مهم و باورهای پایه ای مان را از "دیگران مهم" می آموزیم. محصول فرایند انتقال باورها، اعتقادات و ارزش های دینی به نسل های بعدی را می توان با عنوان «دین ارثی» شناخت. دین ارثی، عبارت است از، مجموعه ی باورها، اعتقادات، مناسک، شعائر و آموخته هایی که بدون وارسی کردن و بدون سنجش، آنها را می پذیریم و درونی می کنیم. ما همان گونه که آداب و رسوم، زبان و . . . را از دیگران مهم می آموزیم، به همین ترتیب دین مان را از آنان می گیریم. و همان گونه که ویژگی های جسمانی مان را مانند رنگ چشم، رنگ مو و چهره، قد، و . . . . از والدین مان میان به ارث می بریم، دین مان را نیز به ارث می بریم.

در دین عامیانه استدلال های عقلانی بسیار ضعیف است، بنابراین، دین عامیانه بیشتر به صورت حکایت ها و داستان ها و بیان تجاربی است که فاقد پیوستگی و انسجام درونی است. باورهای دین عامیانه (عموماً) خردستیزاست و تضادی روشن با عقلانیت دارد. آن هنگام که مشکلات، رنج ها، بن بست ها و دشواری ها بر سر راه زندگی عمومی مردم به روش های ساده و قابل فهم، درمان نمی شوند، آنگاه دین عامیانه است که به نوعی آرامش درونی و تحمل در برابر شداید را در بین پیروانش ایجاد می کند. دین عامیانه است که در برابر ابهام آینده و تنش های واقعی کنونی ، راه حل هایی ساده انگارانه می آفریند در این اجتماعات است که از گویندگان، درباره ی آنچه ادعا می کند، مطالبه ی دلیل نکنند و وظیفه ی عقلانی شان را برای پذیرش باورهای جدید، در پرتو فوران احساسات و عواطف به دست فراموشی بسپارند و اخلاق باور، یکسره به نفع تهییج و ظهور عواطف و مکنونات قلبی، کنار زده شود. 

راه حل قضیه چیست؟

خداوند حکیم وقتی از قضایای مهمی پرده بر میدارد لفظ(اولوالالباب)را استفاده میکند به لحاظ لغوی( لب ) دیدن هسته داخلی وکنه یک چیز را می گویند.یعنی در این عالم پی بردن به حقایق یقینی هدف اصلی ومقصد انتهایی می باشد. حضرت آیت الله جوادی آملی در رابطه با این موضوع فرمودند( در ابتدا همه ی دانستنی ها ی دینی ومذهبی خود را کنار گذاشته وکافر شدم سپس پله پله وارد حقایق ناب واصیل الوهیتی گردیدم.)

همیشه گفته اند شک یکجا خوبست وآن جایی است که باعث حرکت وتحقیق شود.باید بگوییم این فکر وروح ما مثل خیلی چیزهای دیگر نیاز به تصفیه دارد خیلی از معارف وآموخته های ما هنوز بوی شک می دهد خیلی از معارف وارونه وبعضا با تحریف در دل ما رسوخ پیدا کرده است.ما در معارف دینی داریم که تقلید در اصول دین جائز نیست وهر کس باید خود شخصا در عقایدش به یقین فکری برسد.چراکه در روز قیامت (الامن اتی الله بقلب سلیم)فقط ارزش دارد.پس باید اولا با مجاهدت وتهذیب نفس غبار از دل را شست وبه تطهیر آن پرداخت چراکه(لایمسه الا المطهرون)ودرکنار آن با استمداد از خدای متعال در نشان دادن صراط مستقیم ونیزتحقیق وتعمق در معارف دینی حقیقت گوهر دین را در دل وجان خود احیاء نماییم.

به امید روزی که از زنجیرهای تقلید وهرچه حجاب است برای دل وجانمان رهایی یابیم.


[ شنبه 90/9/19 ] [ 2:19 عصر ] [ علی محمدی ]

از جریانات پرطرف‌دار در کشور ما، فراماسون و صهیون‌شناسی است! البته نه به خاطر اهمیت دشمن‌شناسی و بلکه متاسفانه باید گفت، بیشتر به خاطر جذابیتی است که موضوعات دارند، خصوصا که نشانه‌شناسی‌هایی از قبیل چشم ابلکیس و... هم دارند که برای نوجوانان و جوانان جذاب است!

چندی است که جریان های منتقد غرب و فعال در عرصه دشمن شناسی و مهدویت به سرعت در حال رشد و گسترش هستند. یکی از این جریان ها که بیش از همه به مبحث صهیونیزم شناسی و شناخت جریان فراماسونری می پردازد نیز چندی است که وسعت یافته و اندک اندک در حال جا انداختن مدل نگاه خود درمیان برخی نخبگان و دانشجویان است. از انجا که چند وقتی است که خود شخصا با این تفکر چالش های جدی داشته ام بر آن شدم که به قدر فهم خود نقدی را براین نوع از روش تحلیل و نگاه ارائه دهم.
درباره این موضوع میتوان هم در مبادی و هم در متن و هم در نتایج آن به بحث پرداخت:
این رویکرد در نقد جریان غرب و صهیونیزم بیش از هر چیزی زاییده دوران جدید و ترویج نگاه های اخرالزمانی چه در میان مسلمین و چه درمیان غربیان به وسیله سینمای هالیوود و اندیشمندان یهودی و مسیحیان صهیونیست است .
در ابتدای بحث باید پرسید اینکه در این بحث این گونه افراطی بر دشمن شناسی تاکید میشود چقدر اولویت دارد؟ سوال دیگر اینکه ایا این اندیشه چقدر بر اندیشه دشمن شناسی حضرت امام ره و
 
رهبری انقلاب منطبق است ؟
این اندیشه انقدر بر شناخت یهود و صهیونیزم و گروه های
  جدید فکری و مذهبی منبعث از الحاد غربی تاکید دارد که حتی در برخی مواقع ترویج اندیشه دینی جایگزین آنها وحتی محک نقد دینی هم فراموش میشود. به عنوان مثال 
این نوع تفکر بیش از انکه تصویری از جامعه ارمانی مهدوی بدهد به تشریح وضعیت موجود و تلاش های غربیان برای مقابله با جریان مهدویت می پردازد.
اگر ما برای دشمن شناسی اصالت قائلیم به واسطه ان است که
 
شاهد یک تقابل همیشگی با دشمن یعنی شیطان هستیم و جنگ و تقابل حق و باطل همیشگی و تمامی ناپذیر است و انرا وسیله ای برای شناخت مسیر درست حرکت میدانیم، اما باید توجه کنیم که نباید این دشمن شناسی ما را به ورطه خود فراموشی و مرعوب دشمن شدن بیاندازد. که متاسفانه با تفسیر های افراطی این جریان تاحد زیادی این روحیه در حال رشد کردن است.
کسانی که در این جریان فعال هستند انقدر در این مباحث غرق میشوند که همه چیز را با عینک نقد غرب و مدرنیته و صهیونیزم می بینند. افراط انها باعث میگردد که در خودو مخاطبانشان نوعی" توهم توطئه" القا نمایند که همواره توطئه ای از سوی صهیونسیت ها در همه کارهاو جریان ها وجود دارد و به دنبال ارتباطی با جریان
 
فراماسونری هستند.
 
نتیجه ای که همواره از مباحث خود می گیرند و یا در دیگران القا میکنند این است که صهیونیست ها همه چیز مارا در سیطره و احاطه داشته و در هرکاری دست و نفوذ دارند. لذا یک نوع ناامیدی از حرکت را مخاطبان خود ایجاد مینمایند. شاید اشکال دیگر این تفکر در این مورد این باشد که میتوان ادعا کرد همین نوع از تفکر انتقادی افراطی و منفعلانه نسبت به دشمن نیز خود ساخته دست همان دشمنان برای اثبات هژمونی خود بر دنیا است ویا حداقل این احتمال را داد.
متاسفانه در مقابل حجم عظیمی از ادعاها و اظلاعاتی
  که دستاویز استدلال های 
اینان قرار میگرد، کمترین گزاره های ایجابی برای برون رفت و یا حرکت وجود ندارد ولی این در حالی است که ما دشمن شناسی برای شناخت موانع حرکت میخواهیم !
از انجا که
  در ابتدا جریان فراماسونری در میان معماران به وجود امد نقش معماری و نماد ها در این جریان بسیار پررنگ است و به طرق مختلف سعی میکنند نماد های خود را در ساخته های مخلف بگنجانند. البته 
منکر این نیستیم که انها این کار را میکنند ولی باید توجه کرد اولا توهم توطئه موجود باعث میگردد که انها از مسئله ای که هیچ ارتباطی با موضوع ندارد ارتباطی در بیاورند و ثانیا صرفا نماد ها را محک نقد و دلیل استنتاج خود قرار دهند که در بسیاری از موارد این نتایج خلاف واقع و یا با پیش فرض های غلط است.
تمسک به نمادها در استدلالات اینها انقدر پر رنگ و در برخی موارد مضحک است که در همان ابتدای
  امر از سوی مخاطبان با واکنش های جالب و گاه تمسخر امیز مواجه میشود.مثلا با این استدلال تیم ابومسلم خراسان هم به واسطه شکل نمادش ارتباطی 
با جریان فراماسونری دارد.!
تمسک به برخی اعداد مانند 33 همانند برخی نماد ها در این اندیشه به شدت پررنگ است و یکی از دستاویزهای بزرگ برای استدلال ها
    
می باشد. وتلاش میشود که اعداد به هر طریقی ولو با برخی ضرایب با این عدد ارتباط داده شوند.
در این نوع نگاه انان حتی در مواقعی که به متون و حتی متون مقدسی مانند قران مراجعه میکنند کار زیادی با محتوای ایات نداشته و صرفا به دنبال ارتباط ها شکلی و
 
اشارات عددی و یا نحوه چینش حروف و تعداد انها هستند. مثلا اینکه بهائیان کلی پول خرج کرده اند تا یک خطاطان معروف قران کریم" بسم الله الرحمن الرحیم" را از 20 حرف به 19 حرف تقلیل دهند چون 19 عدد مقدس بهائیان است!.
البته شاید بسیاری از این گزاره ها صحیح باشد اما این نوع از تحلیل از مبنا غلط است و روش تحلیلی هم به جز اتکا کردن به چند کد آن هم کدهایی که عمدتا اطلاعاتی و امنیتی بوده
 
و در دست مردم عادی نیست ارائه نمیدهد. واکثر تحلیل ها بر اساس ظن است که کلا باطل است.
روش تحلیل باید بتواند فارغ از ارائه یک سری اطلاعات خام ، یک روش تحلیلی ارائه دهد تا مخاطب بتواند خود انرا کسب کرده و مسائل را با ان تحلیل کند نه اینکه اگر موضع جدیدی پیش امد نتواند هیچ تحلیلی درباره ان ارائه دهد. متاسفانه این نوع تفکر چون مبتنی برکدهای اطلاعاتی و امنیتی و برای مخاطب
  جدید است بسیار جذاب هم جلوه میکند ولی غافل از انکه به جای انکه قدرت تحلیلی به مخاطب بدهد چیزی جز یک بدبینی مفرط به او نمیدهد. 

.


[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 8:12 صبح ] [ علی محمدی ]

  «آفتى که جامعه روحانیت ما را فلج کرده و از پا درآورده است «عوام زدگى» است . عوام زدگى از سیل زدگى , زلزله زدگى , مار و عقرب زدگى بالاتر است.»

در یک استدلال ساده و قابل فهم می گوئیم که عوام زدگی اگر در روحانیت وجود داشته باعث خواهد شد تا روحانیت به جای آنکه در پی حق و عمل به آموزه های حقیقی الهی باشد، در پی مردم عوام باشد. و به جای آنکه کلام خدا را در نظر بگیرد و برای مردم بیان کند آنچه را که مردم عوام می پسندد در نظر بگیرد و برای دیگران بیان کند.

اثر این مسله آن است که هیچ گاه اصلاح و پیشرفت صورت نخواهد گرفت. حرف جدید بیان نخواهد شد و باب انحراف و تحریف و بدعت و تغییر و تبدیل مفاهیم دینی باز خواهد شد:

«روحانیت ما در اثر آفت عوام زدگى نمى تواند چنانکه باید , پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنى صحیح کلمه , هادى قافله باشد , مجبور است در عقب قافله حرکت کند. خاصیت عوام اینست که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمى دهد. عوام هر تازه اى را بدعت یا هوا و هوس مى خواند , ناموس خلقت و مقتضاى فطرت و طبیعت را نمى شناسد، از این رو با هر نوى مخالفت مى کند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است.»

از نظر شهید مطهری عوام زدگی منشاء مشکلات و معضلات بزرگ و مهم و بسیار خطرناکی است که از جمله آن کتمان حقایق و عدم اصلاح و اتخاذ روش و منش غیر عقلایی است:

«حکومت عوام، منشأ رواج فراوان ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالا بلند در جامعه روحانیت ما شده که در دنیا بى نظیر است. حکومت عوام است که آزاد مردان و اصلاح طلبان روحانیت ما را دلخون کرده و مى کند.»

«روحانیت عوام زده ما چاره اى ندارد از اینکه آنگاه که مسئله اى اجتماعى مى خواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحى و غیر اصولى برود و از مسائل اصولى صرف نظر کند، و یا طورى نسبت به این مسائل اظهار نظر کند که با کمال تأسف علامت تأخر و منسوخیت اسلام به شمار رود و وسیله به دست دشمنان اسلام بدهد.»

همچنین عوام زدگی مانع ارائه درست اسلام و تحقق هدف اصلی و کارویژه نهایی حوزه های علمیه است چراکه در اثر این آفت آنها که حرف حق را در این راه می دانند سکوت کرده و موفق طبع دیگران حرکت می کنند:

«افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است و اگر نه کاملا روشن مى شد که اسلام در هر عصر و زمانى واقعا تازه است... معلوم مى شد که حتى عمیق ترین سیستمهاى اجتماعى قرن ما قادر نیست با آنچه اسلام آورده رقابت کند.

روحانیت عوام زده ما چاره اى ندارد از اینکه همواره سکوت را بر منطق , سکوت را بر تحرک، نفى را بر اثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است.»

خدای متعال بینش صحیح وتوفیق رهایی از این آفات را به نظام حوزوی ما عنایت بفرماید بحق حضرت صاحب الامر(عج)انشاءالله


[ سه شنبه 90/8/10 ] [ 10:12 عصر ] [ علی محمدی ]
<      1   2   3   4   5      
درباره وبلاگ

علی محمدی
خیـلــی هـا بـرایـــم دسـت تـکان دادنـد ! امــّا !! کـم بـودند کسانی که تکانــم دادنــد !
پیوندهای روزانه
موضوعات وب
سایت های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 103600